دو خواستگار، یک انتخاب

پرسش: دختری هستم 36 ساله. فوق لیسانس، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار.3 سال هست که با یکی از همکاران سابقم که پسری 43 ساله و روزنامه نگار و لیسانسه است دوست هستم. البته شغل دومش درآمد اصلی اش هست که در زمینه خرید و فروش محصولات پتروشیمی است. از روز اول به من گفته بود که قصد ازدواج ندارد و از ازدواج گریزان است و با خانواده برای مهاجرت به آمریکا اقدام کرده است. من چون تنها زندگی می کردم و تنهایی و درد رابطه قبلی آزارم می داد و روی شخصیت این فرد بعد از 10 سال همکاری شناخت داشتم، پذیرفتم که رابطه داشته باشیم. سه سال دوستی خوب را تجربه کردیم. اما مراقبت ها و مهربانی هایش باعث نشد که من توقع ازدواج از او داشته باشم. خودش هم می گفت آرزوی خوشبختی ام را دارد و اگر مورد خوبی پیش آمد کمکم می کند تا ازدواج کنم. تا اینکه یکماه و نیم پیش در یکی از سایت های اجتماعی با پسری آشنا شدم که چند ماهی از من کوچکتر است. مهندس مکانیک و کارمند قراردادی یکی از شرکت های خودرو سازی است. او تک فرزند یک خانواده نسبتا مرفه است. ما قرار گذاشتیم، همدیگر را دیدیم و قرار شد با هدف آشنایی برای ازدواج، آخر هفته ها چند ساعتی با هم باشیم و روزها تلفنی صحبت کنیم. موضوع را به دوستم گفتم . در ابتدا واکنش خوبی نشان داد و گفت به سلامتی. اما هر چه زمان گذشت و می دید که این فرد با من تماس تلفنی می گیرد، حساسیت نشان داد. کم کم بغض می کرد. تا اینکه یک روز گفت که در حال کلنجار رفتن با خودش هست برای اینکه ازدواج کند. با من! بعد از دو هفته بغض و گریه و اعصاب خردی، دو روز پیش برایم کیک خرید و رویش نوشته شده بود با آرزوی...؟ این علامت سوال شمعی بود که رویش یک انگشتر طلا بود! او به این شکل از من رسما درخواست ازدواج کرد و 2 هفته مهلت داد که بین خودش و فردی که یک ماه و نیم است با او آشنا شدم یکی را انتخاب کنم. حالا من بر سر بزرگترین دو راهی زندگیم هستم. با دو نفر روبرو هستم: یکی 7 سال از من بزرگتر، مستقل از خانواده، با درآمد خوب و با خانواده ای تقریبا بی پول که چشم امید به این تک پسر دارند و البته شناخت 12 ساله من از او. او مسوولیت پذیر و مهربان است و توجه وسواس گونه ای به مسایل زندگی خواهرانش دارد. دیگری تک پسر یک خانواده نسبتا پولدار است که تا حالا هیچ مشکلی باهم نداشته ایم. اما شناختم کامل نیست. فقط فهمیده ام که درآمدش کم است و به خانواده وابسته. پدر و مادرش روی او حساس هستند. درباره من مدام از او می پرسند. حتی پرسیده اند که خانه ما چند دستشویی دارد! خودش کمی اضطراب پنهان دارد و هنوز ناخن می جود. اما بسیار دست و دلباز و خونگرم است. می گوید شاید بعد از چند ماه به این نتیجه برسیم که ازدواج کنیم شاید هم نه. مدام تماس می گیرد و سعی می کند مهربانی کند. او فردی بسیار منطقی است. فقط دو هفته وقت دارم که به اولی جواب دهم. کمکم کنید!
پاسخ

پاسخ: درک می کنم که موقعیت راحتی نیست. اما در حد اطلاعاتی که دادین، می تونم به جای شما (که در حال حاضر کمی درگیر احساسات هستین و شاید نتونین خیلی منطقی به مساله نگاه کنین) مساله رو به صورت منطقی آنالیز کنم.
شما با فردی آشنا شدین که به نظر میاد کاندید خیلی مناسبی می تونسته برای ازدواج با شما باشه و شناخت خوبی هم ازش دارین، اما تا الان نمی خواسته با شما ازدواج کنه. از اون طرف، یک کاندید دیگه وجود داره که خیلی از شرایطش با شما جور نیست و شما هم شناخت خیلی کاملی ازش ندارین، اما اون به ازدواج با شما تمایل نشون میده. بعد اتفاقی که افتاده اینه که اون کاندیدای اول، ناگهان به ازدواج با شما ابراز تمایل کرده. حالا شما باید چه کنید؟
اگر فقط یک اتفاق این وسط نبود، شما احتمالا تو پاسخ مثبت به کاندیدای شماره یک تردید نمی کردین. درسته که فضای شما با اون آقایی که سال ها با او دوست بودین، فضای ازدواج نبوده، اما به هرحال، با مجموعه شرایطی که گفتین به نظر میاد انتخاب مناسبی باشه و دستکم خیلی از شرایطش از کاندیدای شماره 2 بهتره. (یک بار دیگه توصیف های خودتون از این دو نفر رو که برای من نوشتین بخونین!)
اما مشکل اینه. به احتمال بسیار زیاد، کاندیدای شماره 1 تصمیم پیشنهاد ازدواج به شما رو نه با منطق، که به دلایل احساسی گرفته. نمی خوام جنس این احساساتو تحلیل کنم، ولی به هرحال احساس، احساسه. اینجاست که باید نگران بود. چون احساسات فروکش می کنن و بعد که منطق غالب شد، ممکنه از این تصمیم پشیمون بشه.
به نظرم بهترین کاری که شما می تونین بکنین اینه: اگر با من موافقین که شرایط عمومی کاندید شماره 1 بهتر از کاندید شماره 2 هست (فراموش نکنین نوع رابطه ای هم که شما تو این 3 سال داشتین، طوریه که سایه اون آدم تا سالها ممکنه تو زندگی شما باقی بمونه، حتی اگر با کاندید شماره 2 ازدواج کنین) باید این حرف رو به صراحت به کاندید شماره 1 بگین و فعلا از کاندید شماره 2 صرف نظر کنین و این مساله رو هم به همه اعلام کنین. شما باید به آقای کاندید شماره 1 اطمینان بدین که نمی خواین شماره 2 رو انتخاب کنین؛ پس لازم نیست تو استرس باشه. حالا شما باید به اون فرصت بدین که فکر کنه و اگه واقعا به این نتیجه رسید که میخواد سبک زندگی خانوادگی رو انتخاب کنه، اون وقت به خواستگاری شما بیاد. در اون صورت جواب شما مثبت خواهد بود. البته این مهلت فکر کردن، مهلت خیلی طولانی نیست ولی خیلی هم نباید کوتاه باشه. به نظرم حداقل 6 ماه زمان لازمه. 6 ماهی که در اون، کاندید شماره 1 خیالش راحته که شما با هیچ مرد دیگه ای از جمله کاندید شماره 2 ارتباطی برقرار نکردین و تو این آرامش، او فقط باید فکر کنه و تصمیم بگیره. مطمئنا بعد از 6 ماه شما فرصتی رو از دست ندادین. ضمن اینکه اصولا آقای کاندید شماره 2 حتی فقط با توجه به اختلاف سنی تون، بدون در نظر گرفتن سایر شرایط، گزینه مناسبی برای ازدواج نیست. 
موفق باشین.

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...