درست است که لازم نیست هر رازی را برای همسرتان تعریف کنید اما بعد از ازدواج بهتر است برخی رازها را در دل تان نگه ندارید و آنها را برای همسرتان فاش کنید.

حتی در یک زندگی مشترک هم، همیشه راز‌هایی وجود دارد که در مورد فاش کردن‌شان تردید می‌کنید. آیا امروز فرصت خوبی برای گفتن آن‌هاست؟ اصلا آیا لازم است هرآنچه در درون‌تان وجود دارد برایش فاش کنید؟ البته که نه! خیلی چیزها ممکن است در درون‌تان بگذرد و او از آن‌ها آگاه نشود اما فراموش نکنید که هر موضوعی نباید در گروه این رازهای مگو قرار گیرد اما چه چیزهایی را نباید از همسرتان پنهان کنید؟

برای پول به دست آمده برنامه دارید

زمانی که می خواهید بدون اطلاع همسرتان یک وام بگیرید یا اینکه حساب پس انداز مخفی ای داشته باشید، حتما فکر می کنید این تنها مقداری پول است و نمی تواند به مشکل بزرگی برای زندگی تان تبدیل شود اما این تفکر اصلا درست نیست. صحبت، صحبت پول نیست بلکه اینجا پای اعتماد به میان میآید. این موضوع وقتی به بحران بزرگی تبدیل می شود که شوهرتان بفهمد در زمانی که زندگی شما به آن پول احتیاج داشته، شما به او از پس اندازتان چیزی نگفته بودید.

زندگی مشترکتان در خطر است

اگر حس می کنید این زندگی آن چیزی که می خواستید نیست و اگر فکر می کنید روز به روز حس تان نسبت به زندگی مشترکتان ناخوشایندتر می شود، در بیان این موضوع درنگ نکنید. این رازی نیست که با آن بسوزید و بسازید بلکه باید در موردش با همسرتان صحبت کنید، هر 2 شما به اشتباهاتتان واقف شوید و برای بهتر کردن اوضاع تلاش کنید. ممکن است او اصلا از اینکه اشتباهی مرتکب شده خبر نداشته باشد. این حقیقتی غیرقابل انکار است که نگاه مردانه به موضوعات با نگاه زنانه متفاوت است و شما با صحبت کردن است که از نظرهای طرف مقابلتان آگاه می شوید.

با بیماری دست و پنجه نرم می کنید

برخی دوست ندارند همسرشان را با صحبت کردن در مورد بیماری شان نگران کنند یا فکر می کنند بیان این موضوع می تواند نشانه ضعف آنها باشد و دوست ندارند همسری ضعیف به نظر برسند. ### همه این دلایلی که آدم ها در ذهنشان پرورش می دهند باعث می شود که به شریک زندگی شان در مورد بیماری که سراغ شان آمده چیزی نگویند. این اتفاق پر است از اشتباهات گوناگون. اینکه شما در دوره بیماری تان به حمایت و همدردی و کمک شریک زندگی تان احتیاج دارید اصلی قابل انکار است. دلیل دیگر این است که شاید به خاطر بیماری یا به خاطر داروهایی که مصرف می کنید از عهده انجام برخی کارها برنیایید و نیاز باشد که کمک بیشتری بگیرید اما علاوه بر این، 2 موضوع دیگری هم در این میان وجود دارد؛ اینکه شوهرتان اگر روزی این ماجرا را بفهمد ممکن است نسبت به خود و زندگی مشترکتان تردید کند. ممکن است فکر کند نتوانسته همدرد خوبی برای شما باشد یا اینکه آنقدر مورد علاقه و اطمینان شما نبوده که مشکلاتتان را با او قسمت کنید.

 از رابطه تان ناراضی هستید

در یک زندگی زناشویی و رابطه عاطفی ممکن است خیلی ها فکر کنند ارتباط زناشویی آنقدرها هم اهمیت ندارد. شما باید در این مورد با همسرتان صحبت کنید. اگر کمکی از او ساخته است از او کمک بگیرید و اگر لازم است به یک مشاور یا متخصص مراجعه کنید. پس خجالت نکشید و نترسید. شما می توانید با کمک یکدیگر این مشکل را هم حل کنید.

شما چه رازهایی دارید؟ فکر میکنید باید آنها را با همسرتان در میان بگذارید؟