«رابرت اشترنبرگ» در سال ۱۹۸۷میلادی یک مدل از عشق واقعی و حواشی آن درست کرد. آخر تحقیقات رابرت هم این شد که برای رسیدن به یک عشق واقعی باید ۳عنصر صمیمیت، تعهد و تمایلات جسمانی به اندازه کافی وجود داشته باشد. اما چون معمولا این اندازه کافی یافت مینشود، بسته به بالا و پایین بودن هر کدام از این سه عنصر، هفت الگوی عشقی به دست میآید. الگوهایی که فقط بعضیهایشان به عشق واقعی نزدیکند. مثلاً مردی ۹۰درصد جذابیت دارد، ۵درصد تعهد و ۵درصد صمیمیت؛ در مقابل زنی قرار دارد که ۲۰درصد جذابیت دارد، ۷۰درصد تعهد و ۱۰درصد صمیمیت؛ این دو نفر دچار مشکلات کلینیکی میشوند.
مهر و دوستی
مدل مهر و دوستی مدل بیدردسری است. در این مدل احساس تعلق، نزدیکی و صمیمیت به وفور یافت میشود. ولی چیزی که هست اینکه از تعهد دراز مدت، شوق یا گرایشات جسمانی خبری نیست.
عشق سودایی
عشق سودایی شاید وحشتناکترین مدل عشق باشد. در این مدل نه صمیمیت وجود دارد، نه تعهد، نه نزدیکی. هر چه که هست مربوط به همان نگاه اول است. اصلا این مدل به عشق در نگاه اول هم معروف است. مدلی که اگر سریع تغییر شکل ندهد، به همان سرعتی که به وجود آمده محو میشود.
عشق توخالی
گاهی عشقهای قوی و درست و حسابی به دلایل مختلف به عشقهای بیمحتوایی تبدیل میشوند که اسمشان را گذاشتهاند عشق تو خالی. در این مدل تعهد سر جایش باقی میماند اما مهر و صمیمیت و تمایلات جسمانی وجود ندارد. همان سه عاملی که به وجود آورنده عشق بود.
عشق رمانتیک
بالاخره رسیدیم به مدل لیلی و مجنون. در عشق رمانتیک آن سه عامل به وفور یافت میشود. تعهد هم که سر جای خودش است و همه چی آرومه.
عشق مشفقانه
این هم مدل بدی نیست. لااقل آبروریزی نیست. در این مدل معمولا شوق و گرایشات جسمانی از بین رفته است، ولی مهر و محبت شدید بین دو طرف وجود دارد. این مدل مخصوص کسانی است که میخواهند عمری را با هم بگذرانند ولی گرایش جسمانی به هم ندارند. عشق میان اعضای یک خانواده هم از همین مدل است.
عشق سطحی و کورکورانه
این مدل با تابلوترین اسم ممکن، اصلا مدل خوبی نیست. عشقی که نتیجه گردبادی از گرایشات جسمانی و تعهدات دراز مدت است. در این مدل صمیمیت وجود ندارد و دو نفر، دوستان هم نیستند و فقط تعهد و غریزه است که عاشق و معشوق را به هم نزدیک کرده است.
عشق کامل
این از آن مدلهایی است که به محض آمدن اسمش، همه اصرار دارند، در صورت رویت سلام آنها را هم به این مدل نازنین برسانید. نوع کامل عشق که در آن صمیمیت و تعهد و تمایلات جسمانی در شرایط اکازیون قرار دارند. البته نگهداری این مدل عشق هم برای خودش مصیبتی است و باید حسابی حواس دو طرف به تغییر شکل احتمالی مدل رویایی جمع باشد.
فکر میکنید عشق شما به همسرتان از چه نوعی است؟ چقدر به زندگی مشترکتان امیدوار شدید؟
بهار جان عزیزم متاسفم تو این اوضاع گیر کردی. ولی واقعا خودت هم مقصری. به قول خانوم دکتر سایان تو از اون دسته زن هایی هستی که اگه روزی وارد خونه بشی و ببینی زنی کنار همسرت خوابیده و همسرت بگه نمی دونم این زن از کجا اومده تو باور می کنی. تو از این دست زن هایی هستی که به خاطر عشقی که به این مرد داری تمام عیب ها و تمام توهین هاش رو می بینی ولی گذشت می کنی و این می تونه یک نوع از همون عشق کورکورانه باشه. دختر خوب، بهار من، با خودت صادق باش! این مرد واقعا می تونه یک عمر به تو وفادار باشه؟ می خوای جوانی و عمرت رو پای این مرد بذاری در حالی که معلوم نیست ایا اون درست میشه یا نه؟؟؟ بهش فکر کن. حتی به این فکر کن که آیا می تونه با همچین وضعیتی پدر خوبی برای فرزندت باشه؟ یا می خواد یکی بدتر از خودش تحویل تو و جامعه بده؟ آینده نگر باش! الآن وقت ریزه گیریه نه وقتی که با وجود داشتن فرزند مجبور به طلاق بشی. اگر به من باشه میگم فاتحه این زندگی رو بخون. من خودم به شخصه واقعا آدم بساز و متعهدی هستم. ولی تکلیفم با خودم مشخصه. تو هم تکلیفت رو با خودت مشخص کن. ببین می تونی یه عمر چشمت رو روی تمام کارهای این مرد ببندی و باز هم دوست داشته باشی؟ هیچ ضمانتی نداری که این مرد درست بشه یا نه! ضمانتی نیست که بهت وفادار بمونه. بذار آب پاکی رو بریزم رو دستت، هیچ ضمانتی نداری که روزی وارد خونه مشترکتون بشی و ببینی با یه زن روی همون تختی خوابیده که تو باهاش می خوابی!!! نگو نمی خوام زندگیم بهم بخوره. همین الآن هم تعادل زندگیت به هم ریخته و دلیلش همین مرده. من بهت پیشنهاد می کنم که مشاوره حضوری با یه مشاور مجرب رو پیش بگیری و هر دو برید تا ببینی آیا این مرد می تونه درست کنه اخلاقش رو یا نه. این فقط اخلاق نیست بلکه ذات این مرده و شاید نشه ذاتش رو تغییر داد. و این هم اضافه می کنم که به هر دلیلی اگر حاضر نشد به مشاور مراجعه کنه پشت کن به این زندگی و خودت رو نجات بده. اول راه مشاور رو امتحان کن و اگر نیومد و یا بعد از جلسات مشاوره تغییری ندیدی از این زندگی فاصله بگیر چون تهش معلومه. البته امیدوارم بتونی زندگیت رو به کمک یه مشاور خوب نجات بدی عزیزم. :)
من تو رابطم خیلی مشکل دارم خیلیم نامزدمو دوست دارم ولی همش دعوابر سر پول خیانت ...البته رابطه ما یک جور دیگه شروع شد من با دوستش دوست بودم اونم بایکی ازفامیلاشون تو چندتا قرارل دست جمعی دوسا من اصلا رابطه عشقی نبوده دوستانه ووقتی ازس جداشدم اونم جداشده بود.اولین عشقش بوده تو رابطمون یک هفته نگذشت خیانت کرد من بعد یکماه فهمیذم میگفت گریه کره دلم سوخته یک رابطع اجتماعی بوذه بخشیدمش ولی چهاربار دیگه باهمون خیانت کرد وقتی دختره میدونسته بامنه بازم خیانت.وقتی حرفای چتاشونو خوندم نوشته بود من اصلا علاقه ندارم به بهار وکلی حرف دیگه تو اون چندوقت میدیدم اخلاق عوض شذ خیلی اذیت شدم خیلی زیاد ما چهارسال دوست یک سالم نامزدیم.ولی هنوزم سایه دخترحس میکنم تو زندگیمه .الانم با دختراچت میکنه مثلا دوست دختردوستش میگه میخام رابطشون درست کنم میگم همه دوستات به تو میگن خیلی عصبیم میکنه بهش میگم خوبه من اینکارو کنم.کلی حرف زشت به من زد به خاطر یک دخترمن زنشم حس کردم من غریبه ام ولی انگاراون زنشه کلی حرفه تازه خلاصه کردم یکیم پول فک میکرده ماخیلی پولداریم همش میگه خانوادت باید ماشین برام بخرن خانوادس به خاطز اینکه گفته پولداریم راضی شدن حس میکنم فقط بر پول سکس منو میخاستع اومده خاستگاریم جشاش هیچ عشقی به من نداره حرفاش باعث شده توروخذا رلهنماییم کنید خیلی خسته ام تازگیام پدرمو از دست دادم همش میگه لباس سیاه نپوش برو ارایشگاه خانوادشم همینطور اخه من عزادلرام من خیلی دوسش دارم چیکارکنم بهم بگین اکه بخایین توضیح بیشتزمیدم فقط بگین من نمیخلم زندگیم بهم بخوره .خاهش میکنم منتظر جوابتونم مرسی
رابطه من هیچکدوم از این 7 تا نبود! مال من صمیمیت و تمایلات جسمانی بود تعهد { البته از یک طرف }نبود!!!