گاهی اوقات دلیل اصلی ازدواج آن چیزی نیست که باید؛ بلکه تصمیم های واهی برای فرار از شرایط موجود باعث این اقدام می شود؛ آنوقت است که نباید ازدواج کنید!

شاید عاشق نشده باشید اما در ذهن تان دلایلی داشته باشید که شما را به سمت ازدواج هل می دهد. اتفاقاتی که دور و برتان افتاده یا حرفهایی که می شنوید، شما را از دوران مجردی دلزده می کند و فکر می کنید وقت آن رسیده که رنگی به زندگی تان بدهید و پوشیدن یک لباس سفید رویایی را تجربه کنید. نه گمان می کنید که نیمه گمشده تان پیدا شده و نه در مقابل خودتان مرد رؤیاهایتان را می بینید. اما باز هم احساس می کنید که باید به تنهایی پایان دهید و با گفتن یک بله، زندگیتان را زیر و رو کنید. اگر شما با این چند بهانه می خواهید به خواستگارتان جواب مثبت دهید، کمی صبر کنید. ممکن است بعد از ازدواج با چنین دلایلی، آینده خوبی در انتظارتان نباشد.

از این خانه خسته ام

نظارت ها و سخت گیری های پدر و مادرتان یا اختلافی که با یکی از اعضای خانواده دارید آزارتان می دهد؟ گمان می کنید اگر ازدواج کنید، از شر این حرف و حدیث ها راحت می شوید و خودتان برای زندگی تان تصمیم می گیرید؟ دعواهای همیشگی پدر و مادرتان شما را کلافه کرده و دوست دارید از این خانه پر از آشوب بیرون بیایید؟ فشار مالی ای که خانواده را درگیر کرده نمی گذارد به آرزوهای تان برسید و می خواهید از زیر این فشار فرار کنید و فرد دیگری را مسئول زندگی خود کنید؟ اگر چنین دلایلی باعث شده به ازدواج فکر کنید دست نگه دارید. ازدواجی که انگیزه اش بیرون آمدن از خانه پدری باشد، بیشتر از هر شکل دیگری از ازدواج احتمال دارد به شکست ختم شود. روانشناسان می گویند، اگر می خواهید یک ازدواج موفق داشته باشید، باید بدون چنین محرک هایی برای تشکیل زندگی قدم بردارید و درواقع هدف شما از این شروع تازه، تنها عشقتان به همسر آینده تان باشد وگرنه از چاله به چاه میافتید.

باید این ارتباط را به جایی برسانم

شاید در دوره نامزدی به سر می برید اما هنوز ذهنتان پر از شک و تردید است؟ یک دنیا اختلاف کوچک و بزرگ دارید که هنوز نتوانسته اید حلشان کنید اما از طرف دیگر، گمان می کنید حالا که حرفتان همه جا پیچیده و همه انتظار دارند شما را زیر یک سقف ببینند، باید به ازدواج تن بدهید؟ احساس می کنید مدت طولانی ای نامزد بوده اید و دیگر نمی توانید بدون او زندگی کنید اما از طرف دیگر تصمیمی که برای ازدواج گرفته اید شما را هیجان زده و خوشحال نمی کند؟ اگر شما با چنین بهانه هایی برای برگزار کردن جشن عروسی تان تدارک می بینید، صبر کنید. دوره نامزدی دوره شناخت است و تنها مقدمه ای برای ازدواج نیست. حالا که این دوره را پشت سر گذاشته اید، باید بتوانید به این سؤالها پاسخ بدهید: آیا شناختی که از او به دست آورده اید، به شما می گوید که همسر ایده آلی برایتان نخواهد بود؟ آیا هنوز به زمان بیشتری برای شناختنش نیاز دارید و فکر می کنید این دوره برای نامزدیتان کوتاه بوده است؟ اگر پاسخ شما به این دو سؤال مثبت است، قبل از آنکه فاجعه ای بیافرینید، در تصمیمتان تجدید نظر کنید.

می ترسید بهتر از او پیدا نکنید؟

بعد از مدتها یک موقعیت خوب ازدواج پیدا شده و گمان می کنید اگر به او نه بگویید، دیگر نمی توانید با فرد بهتری آشنا شوید؟ هیچ حسی نسبت به او در دلتان نیست اما وقتی دو دو تا چهارتا می کنید، می بینید که او بهترین گزینه برای ازدواج است؟ اگر با چنین دلایلی به سمت ازدواج می روید، دست نگه دارید؛ شاید حق با شما باشد و نتوانید دیگر به چنین موقعیتی برسید اما آیا ارزش دارد که یک عمر بدون عشق زندگی کنید؟ گمان نکنید خواستگار امروزتان، آخرین فردی است که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد. شاید بخت بهتری برای شما وجود داشته باشد و از آن بی خبر باشید.

شناسنامه آزارتان می دهد؟

به سنی رسیده اید که دوستانتان سر خانه و زندگیشان رفته اند و گمان می کنید اگر مجرد بمانید، از قافله آنها عقب می مانید و دیگر جایی در جمع شان ندارید؟ از قضاوت دیگران می ترسید و اینکه در این سن هم به چشم یک فرد مجرد دیده شوید آزارتان می دهد؟ اگر پایان دادن به مجردی تنها انگیزه شما برای ازدواج است، باید بگوییم که در اشتباهید. ترس از تنهایی و نگرانی نسبت به نگاهی که جامعه به شما دارد، دلیلی منطقی برای ازدواج نیست. شاید شما با این انتخاب، به جمع متاهلها وارد شوید اما ازدواجی که پشت آن انگیزه احساسی دیگری وجود نداشته باشد یا انتخاب فردی که با معیارهایتان همخوانی ندارد و تنها قرار است نقش همسری را برایتان ایفا کند، نمی تواند به خوشبختی شما بینجامد.

همه به ما حسادت می کنند!

خواستگاری با ویژگی های ظاهری خوب، شرایط مالی مناسب برایتان پیدا شده و احساس می کنید اگر با او ازدواج کرده و در جمع ها حاضر شوید، حسادت همه آدم های جمع را متوجه خود می کنید و چشمشان را با این انتخاب شایسته خیره می کنید؟ شما دوست دارید دیگران با دیدن همسرتان یک آه بکشند و به توانایی هایتان در انتخاب چنین همسری احسنت بگویند؟می خواهید دیگران را شگفت زده کنید اما هنوز آن حسی که باید را به این خواستگار جدید ندارید و در شخصیتش ویژگیهایی می بینید که شما را آزار می دهد؟ اگر شما به خاطر شرایط اجتماعی، ظاهری، خانوادگی و شغلی یک فرد می خواهید با او ازدواج کنید و برای خودتان در کنارش اعتباری بخرید، باید بیشتر حواستان را جمع کنید. درست است که دیگران همسرتان را با این شرایط می بینند اما آنچه در زندگی مشترک شما را راضی نگه می دارد، خود این فرد است که فارغ از شغل،خانواده و پولش در کنار شما می نشیند.

باید جای خالی او را پر کنم ...

کسی که برایتان بسیار عزیز بوده را از دست داده اید و احساس می کنید دنیا شما را تنها گذاشته؟ از اینکه هر روز به یک خانه بدون او وارد شوید عذاب می کشید و هیچ کس شما را آنطور که می خواهید تسلی نمی دهد؟ فردی پیدا شده که می خواهد در این غم از دست دادن با شما شریک باشد و اجازه دهد که غصه هایتان را با او قسمت کنید؟ شاید شما این احساسات را با عشق اشتباه گرفته باشید و فکر کنید هرکه می تواند شریک خوبی برای غم هایتان باشد، شریک خوبی هم برای زندگی تان خواهد شد؟ اشتباه می کنید! شما در زندگی تنها به کسی احتیاج ندارید که این درد از دست دادن را برایتان تسلی دهد. اگر این احساسات دلیل شما برای انتخاب یک فرد است، باید کمی بیشتر به موقعیتی که دارید فکر کنید و نگذارید که غمهایتان شما را به زندگی ای وارد کنند که تضمینی برای دوامش وجود ندارد.

دلیل شما برای ازدواج چه بود؟ اگر کسی را سراغ دارید که به یکی از همین دلایل ازدواج کرده، داستانش را برایمان بگویید.