برخی از عروس خانمها با وسواس و نگرانیشان برای جشن عروسی مراحل برنامه ریزی این رویداد مهم را به کام خودشان و اطرافیانشان تلخ میکنند. گروهی دیگر هم توهم دارند که دنیا بیکار نشسته تا ببیند این دختر شاه پریان با چه شکوهی به خانه بخت میرود. این آزمون را پاسخ دهید تا متوجه شوید آیا شما هم جز این گروه از عروس خانم ها قرار دارید یا خیر.
1- وقتی پسر محبوبتان به شما پیشنهاد ازدواج میدهد:
A. زود به پدر و به مادر و دوستانتان زنگ میزنید و خبر را با آب و تاب تعریف میکنید.
B. به خانواده و دوستانتان میگویید که بالاخره از من خواستگاری کرد.
C. به خانواده، دوستان و همکارانتان زنگ میزنید و در فیسبوک به اشتراک میگذارید که:« خدایا شکرت من هم دارم ازدواج میکنم، نمیدونین چقدر خوشحالم، من و ... دیگه باید از همین حالا به فکر تدارک جشنمان باشیم، یه دقه صبر کنین برگزار کننده جشن پشت خطمه بعدا با هم حرف میزنیم»
2- میخواهید با ساقدوشها بروید لباس بخرید:
A. به آنها میگویید که چه رنگی مد نظرتان است و میگذارید خودشان آن مدلی که فکر میکنند به ظاهرشان میخورد را انتخاب کنند.
B. در مورد انتخاب همه آنها وقت میگذارید و مدلی که همگی آنها میپسندند را انتخاب میکنید.
C. گیر میدهید که بعضی از ساقدوشها کمی وزن کم کنند و برخی دیگر کمی چاق شوند تا در روز عروسی همه آنها اندامی یکسان داشته باشند.
3- میخواهید لباس عروسیتان را انتخاب کنید:
A. کمی در اینترنت به دنبال مدل میگردید و بعد به بازار میروید و اگر در بازار مدلهای جستجوشده را پیدا نکردید، سخت نمیگیرید و از همان مدلهای موجود یک لباس شیک و برازنده را برای خودتان میخرید.
B. تمام سایتهای اینترنتی و لباس عروس فروشیهای شهر را میگردید و چندتا از دوستان و خانمهای خانواده را هم با خود به بازار میبرید تا مبادا در انتخابتان اشتباهی مرتکب شوید.
C. تمام اینترنت و شهر خود را میگردید اما لباس دلخواهتان را پیدا نمیکنید، به شهرها یا حتی کشورهای دیگر میروید و آنجا را هم زیر و رو میکنید اما بعد از این همه دور خود چرخیدن هنوز نتوانستهاید با یک مدل قانع شوید.
4- شما و نامزدتان مطابق بودجهای که برای جشن عروسی در نظر گرفتهاید، پیش میروید اما یک روز متوجه میشوید کمی زیاده روی کردهاید:
A. فکر میکنید که چطور میتوانید با کاهش سایر هزینهها این زیادهروی را جبران کنید، مثلا چند تا از مهمانها را از فهرست دعوت خط میزنید، سالنی ارزانتر اما با همان کیفیت را پیدا میکنید یا عکاسی ارزانتر را استخدام میکنید.
B. تصمیم میگیرید با دقتتر خرج کنید اما ته دلتان معتقدید زیادتر هم خرج کردیم، اشکالی ندارد، مگر در زندگی مشترک بیشتر از یک شب عروسی داریم؟
C. هیچ جوره نمیتوانید از خواستههایتان صرفنظر کنید؛ به پدر و مادر خودتان یا نامزدتان میگویید در چه مخمصهای گیر افتادهاید و تقاضای پول بیشتری میکنید.
5- برای آخرین بار غذای جشن را امتحان میکنید اما به نظرتان خیلی خوب نیست:
A. برایتان مهم نیست حالا 1 شب که هزار شب نمیشود، دلتان نمیخواهد برگزارکننده را هم برنجانید.
B. به برگزارکننده میگویید نظرتان چیست و از او میخواهید کمی در منوی شام تغییرات دهد.
C. داد و بیداد میکنید و میگویید:« اصلا نمیخوام عروسیم را تو برگزار کنی! لابد بقیه عروسی هم مثل شامش میشه!»
6- نامزدتان برای انتخاب کتوشلوارش از شما نظر میخواهد:
A. با مهربانی قبول میکنید وبا حوصله برای او وقت میگذارید.
B. میگویید:« من از کتوشلوار سر در نمیآرم میخوای با داداشم بری بخری؟»
C. با تحکم میگویید:« مگه بهت نگفتم کتوشلوار تو و اون ساقدوشاتو انتخاب کردم! پاشو برو حسابشون کن بیا دیگه! دیگه نظر و کمک نداره!»
7- یک هفته به عروسیتان مانده و شما:
A. همه کارها را انجام دادهاید، خیالتان راحت است، در حال ریلکسیشن و آرامش بخشیدن به روحیهتان هستید و از اینکه تا چند روز دیگر با عشق زندگیتان ازدواج میکنید در پوست خود نمیگنجید.
B. اضطراب دارید اما نمیگذارید بر شما چیره شود. هنوز کلی کار مانده که انجام نشده اما میدانید خانواده، فامیل و دوستانتان برای این عروسی تمام تلاش و کمکی که از دستشان برمیآید را دریغ نمیکنند.
C. از صبح که بلند میشوید تلفن دستتان است و در حال چانه زدن با برگزار کننده، گل فروش، مدیر سالن، قناد و نامزدتان هستید تازه هر روز هم کلی وقت در سالن زیبایی برای ماساژ، پاکسازی صورت، سونا، مانیکور، پدیکور، رنگ مو، ماسک مو و.... می گذرانید.
8- روز عروسی شینیون یا آرایش یکی از دخترهای نزدیکتان خیلی خوب از آب در نیامده؛ شما:
A. میگویید خوشگل شده و فقط باید به شادی و هیجان جشن فکر کند نه قیافهاش.
B. کمی ناراحت میشوید که خانواده نامزدتان با دیدن او ممکن است چقدر پشت سر او صفحه بگذارند اما متقاعد میشوید که به هرحال کاری است که شده و حق ندارید این دختر را ناراحت کنید.
C. شروع میکنید به غر زدن و دعوا کردن که:« نتواستی در این یک روز آبروی مرا حفظ کنی؟» و مجبورش میکنید در دقیقه 90 به یک آرایشگر مراجعه کند و مدل مو یا آرایشش را عوض کند.
9- برای توضیح برنامهریزی عروسیتان چه میگویید؟
A. «از خوشحالی دارم پر در میآریم و برای شروع زندگی مشترکمون داریم لحظه شماری میکنیم. هیچ وقت نمیدونستم زندگی اینقدر میتونه شیرین و زیبا باشه»
B. « دیگه چیزی تا عروسیمون نمونده، داریم کارها را انجام می دیم، کیک، شام، گل و جا را سفارش دادهایم فقط لباسامون مونده و آرایشگاهها که فکر کنم یه ذره وقتمون کم باشه؛ خوبه که این کارها رو با هم انجام میدیم»
C. « من و ... همهاش داریم میریم این رستوران این کافیشاپ، آنقدر که برای خواستههای من تلاش میکنه به چیز دیگهای نمیرسه. میدونی چه عروسیای میخوایم بگیریم، لباس، کیک، سالن، شام و...همه لوکس وعالین، سرویس جواهراتم رو کسی به خواب ندیده؛ من کل زندگیم داشتم برای این عروسی برنامه میچیدم»
پاسخها
اگر بیشتر پاسخهایتان:
1- گزینه الف هستند:
شما دقیقا در حس و حال آغاز زندگی مشترک هستید و میدانید که تمام این ماجراها برای با هم بودن است اگرچه اتفاقهای دوربرتان کمی اعصاب خردکن و استرسزاست اما فکر میکنید که برنامهریزی عروسی باید هیجانانگیزترین و شیرینترین مرحله زندگیتان باشد. دوست دارید یک جشن ساده و آبرومند بگیرید که اسباب خوشحالی خودتان و همه اطرافیانی که در برپایی آن نقش دارند را فراهم کند.
2- گزینه ب هستند:
شما خودتان را درگیر جزییات عروسی کردهاید اما اصل قضیه یعنی پیوند زناشویی را از خاطر نبردهاید، میدانید که این خستگیها با دیدن لبخند مهربان و صدای گرم نامزدتان از بین می روند. هروقت احساس کردید از این ماجرای عروسی به ستوه آمدهاید به یاد بیاورید که ازدواج، جشن عروسی و تمام آنچه تهیه میکنید برای احساس خوشبختی کنار عشقتان است.
3- گزینه ج هستند:
متاسفانه باید بگوییم خیلی مغرور، عصبی و خودخواه هستید. از ما نرنجید اما اگر این رفتار را ادامه دهید دیگران هم همین نظر را نسبت به شما پیدا میکنند. به جای اینکه با دعوا، خودخواهی و زیادهخواهی سعی کنید که مرکز توجه باشید سعی کنید از این دوران لذت ببرید. تمام اطرافیان شما میخواهند برای برپایی جشن عروسی به شما کمک کنند، اجازه دهید آنها هم نظرشان را بگویند و اگر میتوانند اجرایش هم بکنند.
ما که نظر نداریم ولی تا اینجا هم عروس قانعه ای بودم