با یک پسر بچه 5 ساله ازدواج کردم!
پرسش : دختری ۲۶ ساله و همسرم ۲۹ساله است. یک سال است که عقد کردهایم و شهریور عروسی میکنیم. همسر من دانشجوی دکتراست و به لحاظ شغلی موقعیت خوبی داره. اما دائما از من انتظار داره که نازشو بکشم، دائما قربونصدقش برم یا چندبار در روز بهش زنگ بزنم و اس ام اس بدم یا همش میگه تو رابطه جنسیمون منو تحریک کن. بعضی وقتا دیگه مستاصل میشم. دائما میگه تو به من اعتماد به نفس بده. خانواده همسر من جلوی من اونو تحویل میگیرن اما میدونم که پشت سر من اینطور نیستن یا حداقل تا این حد نیستن.
راستش من دیگه خسته شدم و احساس میکنم یه پسربچه 5 ساله کنارمه تا یه مرد ۲۹ساله. لطفا منو راهنمایی کنین که چطور با ایشون برخورد کنم و چی بگم؟ اینو هم اضافه کنم که همسرم به شدت تحت نفوذ خانواده و کلا همه هست بغیر از من. سریع تحت تاثیر حرف یه دوست یا پدر و مادرشون قرار میگیرن امادرباره من اینطور نیستن و این باعث خیلی از مشاجرات ما شده.
پاسخ
پاسخ: این مساله ای نیست که با چند خط نوشتن من انتظار داشته باشین حل بشه. شما و همسرتون باید چند جلسه مشاوره حضوری داشته باشین و دو طرف باید به توصیه های مشاور عمل کنن تا انشاء الهب مشکلات برطرف بشه. اینکه من به شما بگم چه بکنی و چه نکنی و از اون طرف همسر شما چیزیو تو رفتارش اصلاح نکنه، عملا بی فایده است چون شما هم بعد از مدتی خسته میشی از این تلاش یک طرفه.
این تصور که شما مسئول اصلاح رفتار همسرت هستی و مثلا باید چه بکنی یا چه نکنی تا رفتار ایشون درست بشه، خیلی تصور صحیحی نیست. این درسته که رفتار و افکار ما تو تعامل با دیگران تعدیل میشه، اما مهم تر از اون اراده ما برای تغییره که مهمه. پس به مشاور مراجعه کنین و برای حل مشکلتون تلاش کنین. این شاید اولین آزمون شماست برای مراقبت از نهال زندگی مشترک تون.
###
سلام واقعا بعضی چیزارو نمیشه مکاتبه ای حل کرد ولی این موضوع باید مکاتبه ای حل شه چون وقتی شوهرش به حرفش گوش نمیده چه جوری قبول کنه بره مشاوره. پس میشه با حدس و گمان موضو رو محک زد به نظر من ایشون استقلال فکری ندارن ولی جلوی تو احساس قدرت میکنه با سیاست باش بذار این احساس با اون باشه منم شوهرم اینجوریه و الان بعد 2 سال کم کم داره به من نزدیک میشه من با تصمیم عجولانه موافق نیستم بعد ازدواج مسلما یه چیزایی عوض میشه یه چیزاییم نمیشه ولی این انتخابته و باید برای یه زندگیه شاد تلاش کنی و مستاصل نشی فقط خودتو باور کن فقط خودتو مدیریت کن این جوری به نیجه میرسی
البته منم با الهام موافقم اما در کل با مشاوره مکاتبه ای درباره مسایل که تا این حد حساس هستند موافق نیستم . به نظر برای حل مشکلای بزرگ باید از خونه بیرون اومد :)
دوستان عزیز، اظهار نظرهای شما برای آقای دکتر رجبی شکیب ارسال شد و ایشون درخواست کردن که این توضیح به عنوان پاسخ درج بشه: «اول اینکه من متاسفم از اینکه دوستان مخاطب نوعروس فقط یک پاسخ رو می بینند و از روی یک پاسخ قضاوت و حکم صادر می کنند. فکر می کنم این دور از انصافه. آیا در پاسخ به همه 100 سوالی که در ماه برای نوعروس فرستاده میشه من همین طور جواب میدم؟ :) ثانیا، برای بعضی مشکلات واقعا نمیشه به صورت مکاتبه ای حتی اظهار نظر کرد. من عقیده ندارم وقتی چیزیو نمی دونم برای خالی نبودن عریضه بی جهت حرفی بزنم. اساسا مشاوره مکاتبه ای برای درمان ریشه ای مسائل نیست و فقط میشه راهنمایی کرد؛ اون هم نه در همه مسایل. امیدوارم دوستان درک کنن و با ذکر عبارت هایی مثل کم فروشی کم لطفی نکنن. اینجا چیزی خرید و فروش نمیشه و من فقط قراره به مخاطبان محترم نوعروس بدون هیچ چشمداشت مادی کمک کنم؛ البته اگر بتونم. موفق باشین.
کسی که این همه توقع بی جا نسبت به همسرش داره و خانواده ای که اینچنین با تظاهر از توقعات فرزندشون دفاع می کنن، احتمال خیلی قوی اصلا راضی به مشاوره نخواهد شد. چون حق طبیعی خودش می دونه که از این همه الطاف مستفیض شه. بهتر بود کمی برای طرز صحیح برخورد به ایشان مشاوره می دادین تا بدانند فعلا چه نوع رفتاری داشته باشند که هم این توقع به عنوان وظیفه ایشان نشود و همینکه از شدت مشاجراتشون کاسته بشه. همچنین راههای برخورد درست با دخالت ها و نفوذ دیگران رو بهشون آموزش می دادین تا خط قرمزهای روابط دو همسر شکسته نشه.
اگر الان که بهترین روزهای زندگی مشترکتون هست اینطور به بن بست رسیدی و سختی می کشی پس ببین بعد از ازدواج چه عذابی هر روز و هر ساعت و هر لحظه در انتظارت است. تا مشکلتو حل نکردی زندگی مشترک رو شروع نکن. اگر هم حل نشد بیخود خودتو از چاله بهم خوردن نامزدی در نیار و تو چاه ازدواج پر از سختی نینداز. اونوقت نه راه پس داری و نه راه پیش. مرتب هم خودتو فحش می دی که من که همه این چیزها را می دانستم چرا اینکارو کردم. دیدم که میگم
همسر ایشون شدیدا دچار کمبود محبت هستن.احتمالا تو خانواده خودشون ایشونو جدی نمیگرفتن یا بین ایشون و بقیه بچه ها تبعیض قایل میشدن.همسر شما تا حدودی مهرطلب هستن.و البته شما باید ایشونو درک کنین.چون مطمینا این رفتارشون عمدی نیست. و ریشه در گذشته داره.باید اعتماد به نفسشو بالا ببره به کمک شما.
از طرفیم شاید همسر شما خیلی زرنگه که این حرفا رو بهت میزنه ک اگر بعدا مشکلی پیش آمد بگه خودت مقصری که نیازای منو مثه محبت براورده نکردی و این بهونه این بشه واسه خیلی از کاراش!!!
به نظر من همسر این خانوم دچاره عدم اعتماد به نفس هست و احساس کمبود محبت داره که این باعث میشه همش از زنش انتظار محبت داشته باشه،غافل از اینکه تو یه رابطه هر دو به محبت احتیاج دارن!!!
جواب کارشناس مشاوره واقعا سطحی و پیش پا افتاده بود و هیچ گره ای از مشکلش باز نکرد حقتونه اگه بازارتون کساد باشه
دقیقا. این گروه نو عروس خیلی خسیس و بی خیرن. من قبلا هم مودبانه کامنت گذاشتم و اینو گفتم. که ذره ای برای مخاطبتون و کسانیکه لایکتون میکنند ارزش قایل شید. انگار دو خط مشکل طرف رو تحلیل کنه از سواد یا از درامدش کم میشه!! من که دیگه آنلایکتون میکنم و به بقیه هم توصیه میکنم اینکارو بکنند تا این مجموعه ادب شن. وقتی کسی شما رو نبینه به کی میخواین سرویس بدید پول و درامد کسب کنید؟ خداحافظ
من هم با سپیده خانم موافقم
بهتر نبود چهار خط بیشتر توضیح میدادین.. اگه میخواست مشاوره بره می رفت. نمی اومد اینجا درد دل کنه لااقل اگه میخواین مردمو ترغیب به مشاوره رفتن بکنید چهارتا نکته بگین که هم مقدماتی زخمشو پانسمان کنه هم به شما بدبین نشه که برای جیبش دارین نقشه می کشین