به راحتی جدایی را پذیرفت!
پرسش : 29 سالمه شاغلم و ارشد آمار دارم. خواستگارهای زیادی داشتم. سال گذشته یه خواستگار داشتم، پسری 30 ساله، مهندس برق و در عسلویه کار می کرد. جلسه اول خواستگاری هر دو ما خیلی از هم خوشمون اومد. بعد از یک ماه ما عقد کردیم. البته در این یه ماه هم با تلفن با هم در ارتباط بودیم بعد از عقد اختلاف داشتیم. یعنی پسری بود که قهر می کرد و من همش منت کشی می کردم. دعوا می کرد. خانواده اش نمی ذاشتن تصمیم بگیره. از طرفی خانواده من هم از رفتارهاش خوششون نمی اومد.من خیلی سعی کردم تحمل کنم و کوتاه بیام. یعنی کوچکترین نیاز منو دلیل بر پرتوقعی میدونست. به هر حال پسری بود که قلدر نما و پر ادعا بود ولی عملا پوچ. حرف کسی رو قبول نمی کرد اگه خانواده من حرفی میزدن سریع جبهه میگرفت و برداشت بدی میکرد و..... تا اینکه قرار شد در شهریور جشن عروسی بگیریم من و خانواده ام پیشنهاد دادیم طوری برنامه ریزی کنیم که هر دو در یک جا با هم زندگی کنیم اگه هم شرایط مهیا نبود بریم تهران زندگی کنیم که با هم باشیم. این پیشنهاد رو به مساله ای بزرگ تبدیل کرد و از طرفی چون خانواده پسر نمی خواستن پسرشون از اونها دور زندگی کنه هیچ گونه تلاشی برای حل اختلاف انجام ندادن. بعد از یک ماه کشمکش و بحث دو نفره با پیشنهاد من برای جدایی توافقی موافقت کردند.حتی یک بار هم تلاشی برای انصراف من انجام ندادند و ما 2 ماهه جدا شدیم. حالا من دچار افسردگی و سرزنش شدم و نگران اینکه دیگه ازدواج نکنم. چون من نمیخوام مجرد بمونم اما با این تجربه حس میکنم کسی دیگه طرف من نمیاد و الان تنهایی عذابم میدم چون نه خواستگاری دارم نه پیشنهادی! البته من همه راههایی که فرصت ازدواج برام پیش بیاره امتحان کردم مهمانی و مجالس مختلف و برخوردهای گوناگون و خواستگارهای زیاد و چون سنم رو به افزایش بسیار نگرانم. لطفا راهنماییم کنید.
پاسخ
پاسخ: دو نکته: 1- شما مسیر ازدواجتون رو دفعه قبل اشتباه رفتین. ازدواج سنتی با این مدل که همدیگه رو یک جلسه ببینن و خوششون بیاد و بعد از یک ماه گفتگوهای تلفنی پای سفره عقد بشینن، همین مخاطرات رو هم داره و اگه از من می پرسیدین همون روز عقد بهتون می گفتم که نتیجه این ماجرا چیه. پس اگه دفعه قبل شکست خوردین، علتش مسیر غلطی بوده که خودتون انتخاب کردین و دلیلی برای بدبینی وجود نداره. مسیرتونو اصلاح کنین تا احتمال موفقیت بیشتر بشه. به نظر من تو شرایط امروز، هیچ دختر و پسری نباید قبل از گذروندن 6 ماه در قالب نامزدی و با رفت و آمد با همدیگه و خانواده هاشون، برای ازدواج تصمیم قطعی بگیرن.
2- با همه این اوصاف، شما باید این واقعیت رو هم بپذیرین. ممکنه هرگز اون مورد مناسب برای ازدواج شما پیدا نشه. مسیر خوشبختی حتما از سرزمین ازدواج نمیگذره. شما باید نگرشتونو اصلاح کنین و مستقل از ازدواج، برای ادامه زندگی تون برنامه ریزی کنین و به آرامش و خوشبختی برسین. این تغییر ذهنیت البته کار راحتی نیست و من هم خیلی بیشتر از اینها حرف دارم درباره اش. اگه تمایل داشتین در این مورد می تونیم جلسات مشاوره حضوری داشته باشیم.
###
من خانواده این خانم گل رو هم مقصر میدونم. اونا که چهار پیرهن بیشتر پاره کردن که نباید انقدر زود دختر دسته گلشون رو تقدیم میکردن به یه غریبه. البته در شرایط مختلف ممکنه این قبیل شکست ها پیش بیاد، اما اخه دیگه بعد یک ماه آشنایی اونم تلفنی(!!!)خیلی بی تدبیریه.
ای بابا زندگی صد ساله اولش سخته
به خدا آدم خیلی ناراحت میشه این چیزا رو می شنوه. من خودم با اینکه همه جوره از همسرم مطمئن بودم و قبل از نامزدی به طور رسمی حدود 8 ماه با هم در ارتباط بودیم، انقدر بردمش مشاوره ازدواج و بالا پایینش کردم که خیالم راحت بشه! اون موقع فقط 21 سالم بود و کسی هم این چیزا رو بهم پیشنهاد نکرده بود ولی بالاخره هممون داریم تو این جامعه زندگی می کنیم و میدونیم چه خبره! این خانوم با 29 سال سن و تحصیلات کامل چطور انقدر راحت راجب یه عمر زندگی تصمیم گرفته من نمی فهمم. مردم تو رو خدا تو ازدواج حواستونو جمع کنید. آدمشو پیدا کنین و الکی سر مادیات سخت گیری نکنید
من 6ماه نامزد بودم (صیغه) چی شد؟ بعد عقد اخلاقش 360 درجه عوض شد. الانم در حال جدایی ام. دیگه اعتمادم شده صفر. ولی بازم خداروشکر که زود فهمیدیم هم من و هم امسال من و زود اقدام کردیم .
خخخخخ
نگران نباش دقیقا واسە منم همین شرایط پیش اومد بعد از ٦ماه اون ازدواج کرد من مریض شدم افسردە شدم فقط بە خاطر حماقتم!اما بعد از مدتی کاملا کە نە اما بهتر شدم ٣ سال بعدش هم با کسی کە عاشقشم ازدواج کردم اونم تو سن ٣٠ ساکگی پرس امیدوار باش مثبت فکر کن و جدایی رو بە فال نیک بگی
بااین کارضربه بزرگی به خودتان میزنید
عزیزم هیچ وقت ناامید نشو هیچ وقت اینو از صمیم قلبم دارم بهت میگم مطمئن باش اگه افسرده باشی اندر خم یه کوچه موندی.دنیا که به آخر نرسیده بدون شک شما هم مثل خیلی از آدمای دیگه ازدواج میکنی فقط باید با دقت انتخاب کنی.با افسرده شدن و فکرکردن به اینکه سنت داره زیاد میشه به هیجا نمیرسی.با توکل به خدا همه چی درست میشه دیرو زود داره ولی سوخت و سوز نداره
جقدر سخت بد یه دختر با هزار امید ارزو یکی رو واسه زندگیش انتخاب میکنه اخرشم اینجور میشه