هرچند که خانه پدری «امی» و «کنراد» در چشایر انگلستان در یک منطقه واقع شده بود، اما آنها در محل کار خود در لندن با هم آشنا شدند. کنراد از همان اولین دیدار، دلش را باخته بود ولی راضی کردن امی آنقدرها هم ساده نبود. آقای جوان مجبور شد بارها و بارها از دختر مورد علاقهاش خواستگاری کند تا بالاخره او در یک رستوران مدیترانهای در پرتغال بله را داد و کنراد را از زیر بار آن همه فشار و استرس خلاص کرد.
برای پرهیز از اضافه وزن!
کنراد و امی ازدواجشان را در رستورانی در شهر محل تولد خود و بلافاصه پس از کریسمس جشن گرفتند. امی تعریف میکند: «در مراسم ما خبری از غذاهای سنگین و حجیم، انواع و اقسام خوراکهای پرچرب و گوشتی نبود؛ چون میدانستیم که خیلی از مهمانانمان پس از کریسمس چند کیلویی وزن اضافه کردهاند پس به فکر بوفه غذای مدیترانهای افتادیم: ساده، سبک، کمحجم و 100 درصد رژیمی!»
کاریکاتور مهمانان؛ هدیه عروس و داماد به مدعوین
همه عروس و دامادهای جوان دوست دارند که در مراسم ازدواجشان به همه مهمانان خوش بگذرد و خاطره این جشن تا مدتها در ذهنشان بماند و هر وقت خواستند عروسی جالب و هیجانانگیزی را مثال بزنند، یاد مراسم آنها بیفتند، اما این مساله برای امی و کنراد اهمیت بیشتری داشت چون آنها با به خرج دادن خلاقیت زیاد یک کایکاتوریست حرفهای را به مراسمشان دعوت کرده بودند تا کاریکاتوری از همه مهمانان بکشد. حتما شما هم قبول دارید که این ایده فوقالعاده ای برای سوپرایز کردن مهمانهایی است که فکر میکنند فقط خودشان باید با هدیه به مراسم بیایند. البته این زوج خوشبخت یک شعبده باز و یک نوازنده پیانو هم دعوت کرده بودند که کسی در مراسم حوصلهاش سر نرود.
میزها مملو از شمعهای تزئین شده با گل و انواع نوشیدنیهای مدیترانهای بود و البته گلهایی که داخل حبابهای شیشهای از سقف رستوران آویزان شده بودند، جلوه خاصی به مراسم داده بود.
اندر فواید جزئینگری
میز های رستوران شیشه های آینهای گردی داشت که با گلبرگ ها گل رز و شمعهای استوانهای تزئین شده بود و مهمانان را یاد فیلمها و داستانهای رمانتیک میانداخت.
ساقدوشهای عروس
دخترهای کوچکی که قرار بود ساقدوش عروس باشند و گلهای او را حمل کنند، دخترهای صمیمیترین دوست امی بودند که لباسهای کرمرنگی به تن کرده بودند و حلقههای گل با روبان برنزی دستشان بود.