یاسمین ثریا/ نگار و سعید تنها یک سال اختلاف سنی دارند و کاملا در کنار هم میدرخشند. نگار 30 ساله مهندس عمران و سعید 31 ساله مربی تنیس است. نگار ادعا میکند:« من خواستگار سعید شدم!» البته منظورش ایجاد جرقه اتفاق ازدواج است و نه خواستگاری رسمی. او در این باره می گوید: «سعید اصلا بلد نبود از این ماجراهای عاشقانه که در فیلمها میبینیم را بسازد بنابراین در جریان علاقمندیمان من پا پیش گذاشتم». شاید با خودتان فکر کنید که آقا سعید چه جور پسری بوده که نگار برایش آستین بالا زده است؟ نگار درباره تازه دامادش میگوید:« من به خاطر ماهیت شغلیام دوست و آشنا زیاد دارم اما شخصیت سعید را جور دیگری میپسندیدم. نجابت و جدیت او برایم جذاب بود».
قصه از کجا شروع شد؟
آقای مربی در یک خانواده تنیسور متولد شده؛ پدر و برادرش مربی و بازیکناند بنابراین سعید خان از 6 سالگی اوقاتش را در زمین تنیس سپری کرده و این ورزش جالب را از پدرش یاد گرفته است. آشنایی نگار و سعید از علاقه نگار به تنیس شروع شد چرا که نگار خانم هم حدود 2 سال پیش تصمیم میگیرد تنیس را شروع کند بنابراین به دفتر باشگاهی می رود که سعید در آن مشغول به کار بوده و دست روزگار سعید را برای آموزش او میفرستد.###
نگار شاگرد سختکوشی بود
نگار خانم که راست دست است تنیس را با جدیت شروع کرد. در 6 ماه ابتدای آموزشش هفتهای 5 نوبت به زمین میرفت و با سعید تمرین میکرد اما درد دست او را به مطب متخصص ارتوپد راهی کرد. متخصص تشخیص داد که مچ دست راست نگار آب آورده؛ دستورش هم این بود که نگار خانم تا 1 سال تنیس را تعطیل کند.
اما نگار سختکوش حاضر نبود تنیس را کنار بگذارد. در ساعتهای تنیسش به زمین میرفت، روی نیمکت مینشست و از سعید می خواست بازی با دست چپ را به او بیاموزد. البته سعید مربی جدی قصه ما به این آسانیها زیر بار نمیرفت با این حال جدیت او به پای پافشاریهای نگار نمیرسید و نگار بالاخره موفق شد او را راضی کند و بعد از یک سال تمرین با دست چپ بتواند یک تنیسور چپ دست شود.###
این تمرینهای مداوم نگار در کنار آقا سعید باعث شد که شاگرد و مربی کم کم به هم علاقهمند شوند و در نهایت تصمیم بگیرند با هم ازدواج کنند بدون اینکه در قید و بند محدودیتهای امروزی باشند.
آنهایی که میگویند آمار ازدواج پایین است و فرد مناسب برای ازدواج پیدا نمیکنیم بهتر است کمی در زندگی وارد راههای مختلف شوند همه که نباید همسر دکتر، مهندس، وزیر یا وکیل شوند. اگر هم از مخارج عروسی واهمه دارید بهتر است از این زوج جوان الگو بگیرید. برای اینکه ببینید این زوج عروسی خود را چطور ساده و مختصر برگزار کردند ادامه داستان ازدواجشان را در روزهای آینده بخوانید.
نگار خانم هر کسی نمیتونه مثل شما باشه من خودم ی غرور خاصی نسبت ب جنس مخالف دارم
این داستانایی که اینجا مینویسین، نمیتونن الگو باشن جون این چیزا، سلیقه ایه بعضیا دوس دارن جشن مفصل بگیرن ، پولم نداشته باشن قرض میکنن بعضیا میلیونرن ، اما دوس ندارن جشن اینا بگیرن ما یه فامیل خیلی پولدار داریم ،بدون هیچگونه جشنی رفتن سرخونه زندگیشون!
فاطمه عزیز منم تقریبا عین خودتم ولی واقعا همین یکم هزینه ای هم که کردیم واقعا دسترنج خودمون بوده من و همسرعزیزم . هرگزم دلم نمیخواست مثل اینا عروسی بگیرم و اینا. نو عروس هم که هیچ وقت حد وسطو نمیگیره یا داره از اینور بوم میفته یا اون ور بوم
نوعروس ممنون که این فضا رو ایجاد کردی که ما بتونیم بهتر و با چشم باز تر نسبت به مسایل ازدواج تصمیم گیری کنیم برای داشتن یه جشن عالی متناسب با بودجه خودمون :)
والا به نظر من این داستان میتونه کمک کنه که مثلا من که الان عروس هستم یه دیدی پیدا کنم نسبت به ازدواج.اینجا نیامدیم که کمبود های خودمون رو از عروس و داماد این داستان یا حتی از نوعروس طلب کنیم!!!کاش همه ما یه روز فرهنگ این رو پیدا کنیم که به هر کسی با هر فکر و دیدی نسبت به زندگی و ازدواج ،احترام بذاریم.
che maskharast...inja harki harchi minevise hame saze mokhalef mizanan...fateme khanum age az zendegit razi hasti k dalili nadare jelo hame begi man hata halgham nadaram,mohem shoharetone k b ghole khodet dosesh dari...age razi nisti k mikhasti cheshmato baz koni ba kasi ezdevaj koni k injuri ehsase adame rezayat nakoni...in k shoma halghe nadari b kasi marbot nemishe b nazare man
آرزو خانم عزیز ما هم با نظر شما موافق هستیم هرگز هیچ کجای متن نگفته ایم خدایی نکرده سطح اجتماعی و فرهنگی یک مربی تنیس از یک دکتر یا مهندس کمتر است... و دقیقا به همین دلیل با این جمله شروع کرده ایم که همه نباید با دکتر ، مهندس و ... ازدواج کنند
فاطمه خانم عزیز این داستان عروسی نگار خانم و آقا سعید بود و ما فقط داستان جشن عروسی شان را از زبان خودشان روایت کردیم ... و خوشحال می شویم اگر شما یا هر زوج دیگری هم داستان جشن عروسی شان را برای ما تعریف کنند و ما آن را در نوعروس منتشر خواهیم کرد...
"نوعروس" گرامی شما چه طبقه ای از جامعه رو رصد میکنی که میگی همه که نباید با دکتر، مهندس، وکیل، و وزیر! ازدواج کنن! ضمن اینکه الان متاسفانه افراد براشون وضع مالی مهمتر از طبقه اجتماعی و فرهنگی همسر آینده شون هست و خیلی از اقشار دیگه چه بسا درامدهای خیلی بیشتری از دکتر و مهندس ها دارن. کی گفته سطح اجتماعی یا فرهنگی مربی تنیس پائین تر از یک مهندس هست (چه بسا که بالاتر هم هست) که شما چنان نتیجه ای گرفتی و چنین توصیه ای کردی؟ اصولا خیلی منطقی تره که هر کسی با فردی از طبقۀ اجتماعی و فرهنگی هم سطح خودش ازدواج کنه تا در آینده مشکلات کمتری در زندگی مشترکشون پیش بیاد.
خانوم سرویس طلا نخریده خوشحاله من الان یکساله از زندگیم میگذره هنوز وسایل خونمم تجملاتی نیست چون نه پدرم نه پدرشوهرم بهمون هیچ کمک مالی نکردن؛من حلقه هم ندارم هنوز فقط یه انگشتر صدهزارتومنی دارم