درباره سندرم «دوری و دوستی» بیشتر بدانید

پرسش: دختری 24 ساله هستم. 2 سالی است با پسری آشنا شدم. خیلی بهم علاقه مندیم. تقریبا 1 سال پیش از من خواستگاری کرد. من هم گفتم میتونه برای آشنایی بیشتر با خانوادش بیاد. ولی مطرح کردن این موضوع با خانواده برای اون سخت بود چون خانواده مذهبی دارن و دوستی رو به هیچ وجه نمیپذیرن. اون تک پسره و از لحاظ مالی وضعیت خوبی داره و 4 ماه از من بزرگتره. اما بعد از مطرح کردن موضوع با خانوادش راضی به اومدن خواستگاری نیستن (منو بعنوان همکلاسی به خونوادش معرفی کرده) اون توی شهرستان زندگی میکنه و ما از هم دوریم. خانوادش دلیل مخالفتشونو دور بودن ما ازهم و اینکه شناخت کافی نسبت به خانوادش نداریم مطرح کردن. ضمنا دوستم قبل از آشنایی ما با هم به اصرار خانواده یه نامزدی اجباری هم داشته که به اصرار زیاد مادرش بوده و بعد از دو سال چون به طرف هیچ علاقه ای نداشته نامزدیشو بهم میزنه. حالا هم خانوادش به هیچ وجه حاضر به اومدن خواستگاری نیستن. ما واقعا همو دوست داریم و از این موضوع هر دومون عذاب میکشیم و من واقعا دیگه نمیتونم دوریشو تحمل کنم. منم جز اون نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم و اصلا خواستگار به خونه راه نمیدم. خانوادم هم دایما تذکر میدن که با این کارات لگد به بختت میزنی ولی نمیتونم بهشون بگم که کس دیگه ای رو دوست دارم چون از دوستیمون خبر ندارن. لطفا کمکم کنین که با این شرایط چیکار کنم؟
پاسخ

پاسخ: شاید دوستی شما نمونه سندرمی است که نامش را می گذارم «عشق اینترنتی».

احتمالا شما از طریق اینترنت با آن آقا آشنا شده اید و یا دستکم همین حالا، عمده روابط شما از طریق اینترنت است.

سندرم «عشق اینترنتی» را من برای موقعیت هایی این چنین به کار می برم:

1- که آدم ها از راه دور با کسی آشنا شدن و کم کم علاقه ای بین اونها ایجاد شده و شدت گرفته، بی اینکه مسیر آشنایی و شناخت معمول بین آدم ها، بین اون دو نفراتفاق بیفته. دقت کنید که من فقط از آشنایی اینترنتی حرف نمی زنم. محیط مجازی می تونه راه خوبی برای آشنایی باشه اما نه ابزار خوبی برای شناخت. تو این سندرم درواقع آدم ها عاشق تصویری که خودشون از طرف مقابل برای خودشون تو ذهن ساختن میشن، نه عاشق شخصیت واقعی اون آدم؛ که اساسا از راه دور نمی تونه شناخت این شخصیت واقعی صورت بگیره.
میدونم حرف های من براتون خیلی عجیبه، چون شما ظاهرا انتخاب کردین و تصمیمتونو گرفتین، اما من وظیفه ام اینه که بگم با روند این تصمیم گیری مخالفم و اون رو درست نمی دونم. شما تنها وقتی می تونستین درباره ازدواج با اون آقا تصمیم بگیرین که حداقل چند ماه ایشونو از نزدیک می دیدین و ایشون هم شما رو و شناخت عینی از همدیگه پیدا می کردین و بعد تصمیم می گرفتین. ازدواج مهم ترین قراردادیه که هر کسی تو زندگیش می بنده. شما حاضرین یه مانتو رو بی اینکه از نزدیک ببینین و بپوشین از راه دور بخرین؟ مانتویی که بی نهایت بی ارزشه در مقابل اونچه که شما تو ازدواج قراره معامله کنین؛ یعنی عمرتون. پولتونو حتی اگر بخواین می تونین دور بریزین، چون باز به دست میاد، اما عمرتون نه.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...