روش‌های مذاکره با آقای داماد

پرسش : من و همسرم حدود 10 ماهه ازدواج کردیم اما به دلیل مشکلات مالی این مدت را قرار شد خانه پدرش باشیم تا با جمع کردن پولهایمان خانه بخریم. حالا هم به این مرحله رسیدیم و قصد خرید را داریم، خیلی جاها رفتیم ولی فعلا پیدا نکردیم. ولی مشکل اصلی من اینه که هرجا می‌ریم ایشون رد میکنه و اصلا به نظر من اهمیت نمیده و در واقع بیشتر موارد رو با برادراش میره، اگه احیانا من هم رفته باشم اونجا رو ببینم اگر خوشم بیاد پذیرفته نمیشه.. ولی وقتی خودش خوشش میاد کلی پیگیری میکنه.. این مدت حس کردم اصلا نظر من برایش مهم نبوده .. حتی دیروز بین جمع وقتی صحبت خانه شد علنی نظر من را به تمسخر گرفت. تا حالا هم از کارش ناراحتم با اینکه می‌دونه مشکل چیه ولی با تلاشش هم نتونستم اون رو ببخشمش.. به هرحال از دیروز به این نتیجه رسیدم کاری دیگه به خرید خانه نداشته باشم و خودش هرجایی خرید خودش بره توش.... از برخورداش به شدت ناراحتم .. هر وقت هم تو این مورد صحبت می‌کنیم سریع حالت تدافعی می‌گیره و از خودش و کاراش دفاع میکنه.. اینم بگم که اون اوایل حاضر به خرید خانه نبود و با اصرارای من دنبال خرید افتاد...
پاسخ

پاسخ: چندجمله تو نامه شما هست که می‌خوام درباره‌اش صحبت کنیم: 1- نوشتین: «قرار شد خانه پدرش باشیم تا با جمع کردن پولهایمان خانه بخریم.» سوال اینه که چقدر از پول خانه را شما دادین؟ و قراره به همین میزان از خونه سهم داشته باشین یا نه؟ اگه شما هم تو خونه سهم دارینو بخشی از پول خونه رو شما دارین میدین، طبیعتا حق قانونی شماست که اظهار نظر کنین. اما اگر غیر از اینه، همسر شما فقط اخلاقا موظفه در این مورد با شما مشورت کنه. باید بپذیرین که مدیریت مالی زندگی مشترک به عهده همسر شماست و شما وقتی سند ازدواج رو امضا کردین این آزادی عمل رو به ایشون دادین. اما توصیه اکید من اینه که به هر میزان شما برای خرید خونه پول گذاشتین، باید رسما و در سند خونه سهم شما لحاظ بشه.
2- نوشتین «این مدت حس کردم اصلا نظر من برایش مهم نبوده». اینجا هم سوال اینه که آیا واقعا در همه موارد ایشون به نظر شما اهمیت نداده یا شما این یک مورد رو به همه چیز تعمیم دادین؟ به جمله خودتون دقت کنین. توصیه من اینه که از این ادبیات فاصله بگیرین و کلی صحبت نکنین. مورد اختلاف شما همینه. چرا جوری صحبت می کنین که همه چیز زیر سوال بره؟
3- گفتین «با تلاشش هم نتوانستم ببخشمش» و اینرو هم من متوجه نمیشم. آدم‌ها همیشه می‌تونن ببخشن. این نقطه ضعف یک نفر محسوب میشه اگر نتونه خاطره منفی یک اتفاق رو درباره یک نفر از ذهنش بیرون کنه. البته من مطمئنم شما چنین ضعفی ندارین و یک انسان از نظر روانی سالم و منطقی هستین و این جمله رو از روی عصبانیت گفتین. ولی توصیه می‌کنم این جمله رو حتی برای خودتون تکرار نکنین.
4- نوشتین «به این نتیجه رسیدم کاری دیگه به خرید خانه ایشون نداشته باشم». اصولا تو هر اختلافی سه راه حل بیشتر وجود نداره: اول اینکه آدم‌ها با گفتگو به تفاهم برسن. دوم اینکه آدم‌ها اون مورد اختلاف رو کلا کنار بگذارن و فراموش کنن (صورت مساله پاک بشه) یا اینکه هر کسی طبق نظر خودش عمل کنه. مثلا شما می‌خواین سفر تفریحی برین و ممکنه در مورد مقصد سفر با همسرتون اختلاف نظر داشته باشین. یا مذاکره می‌کنین و جاییو انتخاب می‌کنین که هردو دوست دارین. یا اصلا بی‌خیال سفر میشین. یا هر کدوم هر جا دوست دارین میرین. حالت چهارمی وجود نداره. تو مورد اختلاف شما هم، اگه شما نمی‌تونین با همسرتون با مذاکره به توافق برسین (که البته من فکر میکنم شما مهارت‌های مذاکره موثر رو خوب بلد نیستین و به همین علت به مشکل برخوردین؛ دلیلش رو توی بند بعدی توضیح میدم) منطقیه که همین کارو بکنین. یعنی کلا موضوع رو رها کنین.
5- نوشتین «هر وقت هم تو این مورد صحبت میکنیم سریع حالت تدافعی میگیره و از خودش و کاراش دفاع میکنه» و از روی همین جمله میشه فهمید که شما نگرش درستی به مذاکره ندارین. یک مذاکره خوب برای این نیست که شما طرف مقابل رو شکست بدین یا قانع کنین. مذاکره خوب برای به دست آوردن یک راه حل برد-برده. معلومه که وقتی شما طرف مقابل رو محاکمه می‌کنین او هم از خودش دفاع می‌کنه. فراموش نکنین: نتیجه یک گفتگوی خوب این نیست که یکی از اون یکی معذرت بخواد یا احساس کنه شکست خورده! گفتگوی خوب اونیه که هر دوطرف راضی ازش بیرون بیان.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...