اگر یک زن و شوهر با زوج دیگری رفت و آمد دارند، خانم یا آقا به همسرش میگوید: «ببین فلانی در جمع با همسرش چطور برخورد میکند، چقدر با او مهربان است، چقدر به هم احترام میگذارند و... ولی تو اینطور نیستی!» در این صورت راهکار چیست؟
ما غیرعادی هستیم یا آنها؟
اینجا سوال مطرح میشود که آیا اشکال در ماست یا در زوج مقابل؟ شاید اشکال در اینجاست که بعضی رفتارهایی که در زوج مقابل مشاهده شده، رفتارهای سالم، طبیعی، اجتماعی و عاطفی بوده که ما در رابطه خودمان چنین روابطی را نداریم و واضح است که در چنین شرایطی گلایهها و شکایتها پیش میآید چون کمبودش وجود دارد و عوامل بیرونی مثل دیدن روابط زوجهای دیگر، محرک است، نه ایجادکننده مساله! اما زمانی است که من بهعنوان زن یا شوهر، افکار، باورها و نگرشهایی دارم که سالم نیست و آسیبدیده است و این ضعفها در موقعیتهای گروهی بروز میکند. مثل وقتی فردی از همسرش انتظاری خارج از عرف دارد؛ فرض کنید زوجی در جمع روابط راحتتر و آزادانهتری با یکدیگر دارند و بعضی رفتارهای عاطفیشان را در جمع هم نشان میدهند اما در مقابل زوج دیگری است که از ابتدای ازدواج چنین رفتاری در جمع از خود بروز نداده و این سبک رفتارهای اجتماعی را بهدلیل ملاحظات مذهبی، اخلاقی و اجتماعی خود، داخل نظام خانواده خود حفظ کردهاند. پس زن یا شوهر در این خانواده نمیتواند همسرش را مجبور به تقلید از زوج مقابل کند و انتظاری خلاف همیشه از او داشته باشد.
چشم و همچشمی، چرا؟
نکتهای که در بحث چشم و همچشمی وجود دارد این است که نقطهضعف به فرد برمیگردد و ربطی به زوج مقابل ندارد؛ یعنی زمانی که ما چیزی را نداریم و خود یا همسرمان را برای رسیدن به آن آزار میدهیم، این موضوع فقط نشاندهنده آسیبپذیر بودن اعتماد بهنفس ماست. وقتی در ذهنمان بایدها و نبایدهایی را برای خودمان مشخص میکنیم، میخواهیم پایین بودن اعتماد بهنفسمان را جبران کنیم؛ یعنی برای احساس خوب بودن و ارزشمند بودن، دنبال به دست آوردن چیزهایی هستیم که همیشه هم این موارد را در دیگران جستجو میکنیم. این داستان به زبان ساده تمامی هم ندارد چراکه ما با بینهایت انسان معاشرت میکنیم که بینهایت امکانات مختلف دارند، بنابراین ما هم فهرستی از خواستههای بینهایت خواهیم داشت تا آزردگیهای درونی و شخصیمان را جبران کنیم. پس اگر زوجی رابطه خوبی با هم دارند، احساس و عواطف را در خلوت خودشان نشان میدهند و در جامعه کنار هم هستند، وقتی در جمع حضور پیدا میکنند، قاعدتا رفتار زوجهای دیگر بر آنها تاثیر منفی نخواهد داشت.
از «من» تعریف کنید!
همه ما میدانیم که زوجها نیازمند تقویت رفتارهای همدیگر هستند؛ آقایان با تعریف کردن از ظاهر و مهارتهای همسرشان در کارهای هنری و... و خانمها با تعریف از مدیریت و مهارت همسرشان در حل مساله و... قاعدتا اگر چنین رابطهای بین زوجی برقرار نباشد، این رابطه اشکال دارد و دچار آسیب میشود. اما گاهی پیش میآید که همسران از هم توقع شنیدن تعریفهای خلاف واقع دارند؛ مثلا آقایی که اصلا وقتشناس نیست اصرار داشته باشد که از وقتشناسیاش تقدیرشود! یا خانمی که آشپزی خوبی ندارد، دوست داشته باشد همسرش از دستپختش تعریف کند! چنین انتظارهایی یعنی اصرار به دروغگویی! و اگر انتظار دروغگویی از همسرمان داریم، نمیتوانیم از او بخواهیم در بقیه موارد صادق باشد! البته اگر زوج از نقطهقوتهای واقعی یکدیگر تعریف نمیکنند و به یکدیگر احساس مثبتی نمیدهند، این یک اشکال است و به حل و فصل نیاز دارد.
از بقیه تعریف نکن!
همه ما آدمها جنبههای مثبتی داریم که در مواجهه با این جنبههای مثبت، قاعدتا بازخورد مثبتی از خود بروز میدهیم. مثلا وقتی آقای مهمان از دستپخت خانم میزبان تعریف میکند، این تعریف کردن ممکن است باعث ناراحتی خانم مهمان شود و میتواند 2 علت داشته باشد؛ مسلما تشکر از میزبان اشکالی ندارد اما اگر آقای مهمان هیچوقت از دستپخت همسرش تعریف نمیکند، میتواند باعث کدورت خانم مهمان شود. احتمال دیگر این است که آقا در منزل از دستپخت همسرش تعریف میکند اما احتمالا اعتماد بهنفس آسیبدیده خانم باعث تغییر باورها و نگرشهای او شده و برای همسرش این حق را قائل نیست که خارج از منزل از مهارتهای دیگران تعریف کند! در طرف مقابل ممکن است خانم مهمان از مهماننوازی آقای صاحبخانه تشکر کند و در نهایت آقای مهمان ناراحت شود!اگر تعاریف و بازخوردهای مثبت معقول باعث ناراحتی هر یک از دو طرف زوج میشود، میتواند نشاندهنده وجود آسیبی در رابطه بینفردی آنها باشد.
شما خودتان را با دیگر زوجها مقایسه میکنید؟ فکر میکنید چیزی در زندگیتان کم است؟ آن را با ما هم در میان بگذارید.