امید و مهری حتی فکرش را هم نمیکردند که ازدوجشان به طلاق ختم شود. خانواده مهری به دلیل اینکه او از امید کوچکتر بود و برای این ازدواج به حرف آنها گوش نکرده بود طردش کردند ، امید هم قول داده بود به خاطر مهری قید خانواده اش را بزند ولی ماجرا جور دیگری پیش رفت .

تحریریه نوعروس/ میترا شکری: همه‌ ی آدم ها به امید این که زندگی خوبی داشته باشند ازدواج می کنند و هیچ کس را سراغ نداریم که با هدف طلاق  گرفتن ، با کسی پیمان زناشویی ببندد. اما همان طور که می بینیم درصد زیادی از افراد هستند که با دلایل خاص که از نظر خودشان منطقی است از یکدیگر جدا می ‌شوند. اگر شما به عنوان یک شنونده، داستان زندگی این افراد را بشنوید و دلایل طلاق‌ شان را مرور کنید احتمالا با خودتان می گویید «آدم ها سر چه چیزهای عجیبی از هم جدا می شوند» اما واقعیت این جاست که این آدم ها هم نمی خواستند از به این دلایلی که به نظر شما ممکن است خنده دار به نظر برسند از هم جدا شوند اما به هر حال اتفاقی است که افتاده . نقل کردن این ماجراها در این قسمت قرار است زنگ خطری باشد برای زوج های جوانی که ممکن است به همین دلایل تصمیم های اشتباه در زندگی شان بگیرند.

زندگی واقعی امید ومهری

امید و مهری زمانی که تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند که سال ها بود یکدیگر را می شناختند و کاملا به رفتار هم آشنا بودند. آن ها سال ها در کنار هم در مجموعه ای مشغول به کار بودند اما دل در گرو هم نداده بودند چون سن و سال شان طوری نبود که بتوانند روی ازدواج با هم حساب کنند.
اما به گفته ی مهری که در حال حاضر به عنوان خوانده برای طلاق به دادگاه آمده ، ماجرا طوری پیش رفت که امید و مهری تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند.
« امید ده سال از من کوچکتر بود و من همیشه به چشم برادر کوچکترم و حتی جوانی که از من یک نسل عقب تر است به او نگاه می کردم. اما چند ماهی که از همکاری مان با هم گذشت کم کم احساس می‌ کردم که رفتار او با من عوض شده است.»
زمانی که حرف های مهری به این جا می رسد، همسرش امید که تقاضای طلاق داده، رشته ی صحبت را به دست می گیرد و ماجرای ابراز علاقه اش را به همسرش این طور ادامه می دهد:« مهری در میحط کار طوری رفتار می کرد که برای من حسابی جذابش کرده بود. او معمولا زیر بار حرف زور نمی رفت و هر طور که بود گلیم خودش را از آب بیرون می کشید و همین مسئله باعث شده بود برای من خیلی جذاب به نظر برسد. به هر ترفندی بود بالاخره تصمیم گرفتم ماجرای علاقمندی ام را به او بگویم.»
###زندگی امید و مهری در نگاه دیگران یک مسئله ی نشدنی بود و دلیل اصلی اش هم اختلاف سنی ده ساله ی آن ها بود. اما زمانی که امید این ماجرا را با مهری در میان گذاشت و مهری هم که مدتی بود احساس می کرد رفتار همکارش با او عوض شده تصمیم گرفت مدتی به پیشنهاد او فکر کند تا این که در نهایت درباره ی او به نتیجه رسید و تصمیم گرفت به پیشنهاد ازدواجش جواب مثبت بدهد###

     
زندگی واقعی امید ومهری

امید از این که توانسته دل دختر مورد علاقه اش را به دست بیاورد حسابی خوشحال شد اما مسئله ی اصلی زمانی شروع شد که این دو ماجرای اختلاف سنی و علاقه شان به یکدیگر را با خانواده های شان در میان گذاشتند:« من و مهری شناخت کافی روی همدیگر داشتیم و بعد از چند بار صحبت کردن تصمیم خودمان را برای ازدواج با همدیگر گرفته بودیم اما وقتی موضوع را با خانواده هایمان مطرح کردیم آنها مخالفت شدید با ما کردند و دلیلش هم چیزی جز تفاوت سنی ما نبود.از آن روز من تحت فشار زیادی برای راضی کردن خانواده ها بودم اما بعد از اینکه من و مهری چند ماه برای ازدواج با هم تلاش کردیم تا خانواده ها را راضی کنیم بالاخره خانواده من راضی شدند اما خانواده همسرم به شرط اینکه شهره را طرد کنند با ازدواج ما موافقت کردند.»
بعد از این که خانواده ی مهری دخترشان را طرد کردند، امید که شاهد رفتارهای نامناسب خانواده اش با مهری بود تصمیم گرفت بعد از جاری شدن خطبه ی عقد به همسرش قول داد که او هم رابطه اش را با خانواده اش قطع می کند. حالا یک سال و نیم از ازدواج سخت آن ها گذشته اما مهری متوجه شده امید با خانواده اش به شکل پنهانی در ارتباط است و همین مسئله باعث شده این پسر حالا که در آستانه ی 30 سالگی است تصمیم بگیرد همسرش را طلاق بدهد و با دوباره با خانواده اش ارتباط برقرار کند.
امید و مهری که با کلی عشق و امید راهی خانه ی بخت شده بودند و با خودشان قرار گذاشته بودند که اصلا با خانواده شان ارتباط نداشته باشند و مهری هم کلا قید خانواده اش را زده بود خوشبخت نشدند چون امید حالا که به سن بلوغ رسیده با خودش فکر می کند زنی که به راحتی آب خوردن از خانواده ی خودش دست کشیده، حتما یک روز هم شوهرش را از یاد می برد و همین مسئله ترسی بر جانش انداخته و هر روز با خودش می گوید اگر مهری من را رها کند و برود، آن وقت اگر با خانواده هم قهر باشم باید چه کنم؟ همه ی این ترس ها امید را به راهروهای دادگاه کشانده و قرار است آن ها به زودی از یک دیگر جدا شوند. امید قبول کرده که تمام مهریه ی مهری را بدهد و تمام شرایط او را بپذیرد و بعد از او جدا شوند تا این زن هم بتواند در سن 40 سالگی  و بعد از طلاق ، برای خودش زندگی دیگری بسازد. البته مهری امیدی به این ماجرا ندارد.