عشقش مرا از تمام مردها بیزار کرد!

پرسش : دختری 43 ساله هستم که در سن 20 سالگی عاشق پسری شدم که بعد از مدتی فهمیدم هیچ علاقه ای به من نداشته است و این من بودم که با تمام وجودم عاشق او شده بودم. محل دانشگاه را اونجایی انتخاب کردم که او در آنجا درس می خوند. بعد از مدتی سردی او را دیدم و اینکه دیدم با دختر همکلاسیش از دانشگاه بیرون رفتند و در نهایت... و من موندم با قلبی پر از اندوه و افسردگی. نتونستم ادامه تحصیل بدم و به مدت یک سال تمام بیمار شدم و از تمام مردها بیزار شدم بطوری که وقتی خواستگار برام می اومد مثل زنان باردار حالت تهوع داشتم. توی خیابان نمی رفتم که چشمم به مردی نیفته و این حالت یک سال طول کشید. ولی خیلی تلاش کردم روحیه ام را بدست بیارم . برگشتم دانشگاه اما به علت گذشت زمان و اینکه اعلام نکرده بودم قبول نکردند ادامه تحصیل بدم و فقط کاردانی دادند چون واحدهای پاس شده ام معادل فوق دیپلم بود. سر کار رفتم و خودم را به کار مشغول کردم که یک مرتبه دیدم 37 سالم شده و تنها هستم. با پسری در تاکسی آشنا شدم. بعد از یک ماه دیدم اون فقط حقوق من را می خواد. فراموشش کردم. باز به پیله تنهایی فرو رفتم و زندگی من شده بود خونه کار و کار و خونه . اما دوست داشتم با مردی آشنا بشم که در سن 41 سالگی با مردی آشنا شدم. ظاهرا مرد خوبی بود بعد از یکسال آشنایی در سن 42 سالگی در رابطه ای که داشتیم من پرده بکارتم را از دست دادم . شوک بزرگی بود. مثل مادری بودم که فرزندش را قبل از بدنیا آوردن سقط کرده. الان 43 سالمه و با اون آقا هنوز آشنا هستم ولی ازش ناراحتم به خاطر همین موضوع. چند وقت پیش گفت نمی تونه با من ازدواج کنه و دلایلی آورد و از من خواست همچنان با او دوست باشم. نمی دونم چه کار کنم . عذاب وجدان من را لاغر کرده. دوست ندارم ادامه بدم. اما با بی باکره ای چه کنم که شبها خواب ندارم و تمام فکرم را به خودش مشغول کرده و همچنان برای معصومیت از دست رفته هر روز گریه می کنم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
پاسخ

پاسخ: فکر می کنم مشکل شما در نوع نگاهتون به مقوله ازدواج و ارتباط با جنس مخالفه. این مساله رو نمی تونم اینجا باز کنم. اگر تمایل داشتین، برای مشاوره حضوری یا تلفنی با دفتر نوعروس تماس بگیرین.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...