نمی گذارد با خانواده ام باشم!

پرسش : فرزند (دختر) سوم یک خانواده شش نفره هستم؛ سه سال پیش یکی ازخواهرام باشوهرش و بچش رفتن خارج ازکشور؛ دوریش رو بعد از سه سال هنوز نتونستم تحمل کنم؛ تا اینکه یک سال پیش با پسرداییم ازدواج کردم؛ 4ماه از ازدواجم گذشت که یه خواهر دیگم هم رفت؛ داشتم دیوونه میشدم و 6ماه گذشت که برادرم هم رفت والان دو ماه میشه که اونم رفته. اوضاع روحیم کاملا به هم ریخته بود که شوهرم تصمیم گرفت بخاطرمن ما هم بریم پیش اونا (درحالی که من اصلا همچین چیزی رو ازش نخواسته بودم، اماخوشحال شدم ازتصمیمش) اما وقتی به خانوادش گفت مادرش با گریه و زاری و... شوهرمو منصرف کرد؛ و رویای من خراب شد. الان هم که پدر و مادرم هم تصمیم گرفتن که برن؛ و من واقعا نمیتونم این اوضاع رو تحمل کنم؛ الان که ازشوهرم میخوام پدرمادرشو راضی کنه میگه من نمیتونم اونارو تنها بزارم؛ میگم پس اون موقع که خودت گفتی بریم چی؟ ولی.... الانم تصمیمم رو گرفتم و بهش گفتم من بدون خانوادم نمیتونم، تو رو هم دوست دارم و بدون تو هم نمیتونم پس بیا باهم بریم، اما گفت من نمیرم؛ میدونم و درکش میکنم که برا اونم سخته خانوادشو تنها بزاره اما اون مرده، میره تو اجتماع و سرکار هواسش پرت میشه اما من نمیتونم احساسمو کنترل کنم بخاطر همین بهش گفتم یا با من بیا که دراین صورت خانوادت روهم داری یا برو پیش خانوادت و دراین صورت دیگه منو نداری میدونم شاید تصمیمم اشتباه باشه اما قسم میخورم که چاره ای ندارم؛ با اینکه خیلی دوستش دارم خیلی. خواهش میکنم راهنماییم کنین؛ تو دو راهی خیلی بدی گیر افتادم.
پاسخ

پاسخ: خیلی وقت ها ما باید انتخاب کنیم. همیشه راهی وجود نداره که به همه چیزهایی که دوست داریم، با هم برسیم. شما هم باید فکر کنین و ببینین چه چیز براتون بیشتر ارزش و اولویت داره. از اون طرف باید به همسرتون هم حق بدین که همین حق انتخابو داشته باشه.
فقط توصیه ام اینه که برای این تصمیم عجله نکنین و همه جوانبو و مخصوصا شرایط زندگیتون در سال های آینده رو در نظر بگیرین. حتما در این مورد با خانواده خودتون هم مشورت کنین.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...