آیا پادرمیانی و ریش سفیدی می تواند یک زوج گسسته را دوباره کنارهم قرار دهد؟

مدت زمان زیادی از ازدواج فرزاد حسنی و آزاده نامداری، مجریان تلویزیون نمی گذرد که خبر جدایی آنها همچون ازدواج شان خبرساز شده و موجی از واکنش های مختلف و تاسف را در میان طرفداران شان به وجود آورده است، اما اکنون خبرهایی از پا در میانی هایی به گوش می رسد تا به هر شکل ممکن میان این زوج جوان وصلت برقرار شود. طبیعتا همه از آشتی کردن زوج هایی که به هر دلیلی از یکدیگر جدا شده اند، خوشحال می شوند اما اینکه این اتفاق به دور از احساسات و به شکل اصولی آن صورت گیرد از وصلت مجدد آنها مهمتر است.

ازدواج دوباره با همسر سابق
افراد بسیاری هستند که پس از طلاق احساس دو گانه ای نسبت به شریک سابق زندگی شان پیدا می کنند، گاهی او را غیرقابل تحمل می دانند و گاهی هم به دلیل احساس گناه فکر می کندد به اندازه کافی برای زندگی شان تلاش نکرده اند و باید فرصتی دوباره به همسر خود بدهند. گاهی هم به دلیل تنهایی یا داشتن فرزند تن به زندگی با همسر سابق می دهند اما مدتی نمی گذرد که شرایط را نمی توانند تحمل کنند و مجددا از هم جدا می شوند.

انگیزه هایی برای شروع دوباره

بازگشت به زندگی با همسر سابق در صورتی ممکن است که کمک حرفه ای گرفته شود و پس از مشخص شدن علت طلاق، زوجین به اشتباه های گذشته خود پی ببرند و به قصد جبران، زندگی مجدد را شروع کنند. به هر حال نباید برای بازگشت به زندگی با همسر سابق عجله کرد و به خاطر فرار از تنهایی، دلسوزی، عذاب وجدان یا دیگران این کار را کرد. زوجین باید بدانندکه ساختن اعتماد دوباره زمان می برد. گاهی نیز در بررسی های کارشناسانه مشخص می شود که دو نفر واقعا برای زندگی مشترک مناسب نیستند و از باتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند و این افراد نباید به زندگی مشترک شان بازگردند.

###


نیازهای متفاوت افراد

"ویلیام گلاسر" روانشناس مشهور آمریکایی، معتقد است منشا رفتارها، احساسات و انگیزه های انسان رویدادهای درونی است. به گفته وی همه انسان ها برای ارضا پنج نیاز اساسی که ریشه در ژن های ما دارد، تلاش می کنیم. نیاز به بقا، نیاز به عشق و محبت، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی و نیاز به تفریح.در زندگی مشترک افراد، این نیازها نقش مهمی را ایفا می کند که به شکل ژنتیک به انسان منتقل می شود و الویت نیازها برای هرکسی متفاوت است. گاهی چرخ زندگی مشترک برای زوجین به سختی می گذرد یا به طلاق منجر می شود در حالی که آنها هرگز متوجه نمی شوند مشکل از کجا نشات گرفته است. اصل مشکل بیشتر ریشه در ژن های آنها دارد نه در نحوه رفتارشان با یکدیگر. بسیارند افرادی که برای عشق خود، از جان می گذرند و هستند افرادی که برای به دست آوردن قدرت، نزدیکان خود را به قتل می رسانند.

مهارت حل مسله
متاسفانه بسیاری از افراد مهارت های زندگی را نمی آموزند و نمی توانند از عهده حل مسئله برآیند به همین در برخورد با مشکل، جدایی را انتخاب می کنند. در گذشته ازدواج ضرورت بیشتری داشت و طلاق نیز آنقدر قبیح بود که همه معتقد بودند باید با لباس سفید به خانه بخت رفت و با کفن سفید از خانه بیرون آمد اما امروزه نه ضرورت ازدواج آنقدر برای افراد قابل لمس است و نه طلاق آنقدر قبیح شمرده می شود.وقتی طرفین مهارت حل مساله و مهارت روابط موثر را نداشته باشند و به بن بست بخورند به راحتی طلاق می گیرند. در این بین رسانه می تواند نقش مهمی را ایفا کند چرا که فضای سالم رسانه ای همه چیز را سالم می کند و فضای ناسالم موجب تخریب می شود، به طوری که گاهی مشاوران در اثرگذاری بر مراجعان ناتوان هستند چون رسانه آنها را بیمار کرده است.

حرف آخر
بهتر است به جای تلاش برای پوشاندن جامه تنگ و پاره پاره معیارهای پیشین ازدواج و زندگی مشترک بر قامت بلند و استوار حق طلب خواسته های زنان و مردان امروز، واقعیات ازدواج ها و زندگی های مشترک کنونی و مشکلات و معضلات آن را با نگاهی آسیب شناسانه بنگریم و از منظری بالاتر به نتایج کارآمدتر برسیم.