چه کنیم تا ریسک ازدواج کم شود؟

پرسش : دختری 29 ساله هستم و از لحاظ ظاهری ظریفم و زیبا، لاغرم و به جرات می تونم بگم هر کسی منو ببینه فکر می کنه 19 یا 20 سالم بیشتر نباشه! در حال خوندن کارشناسی ارشدم و یه 10 ماهی میشه یکی از همکلاسیام بهم ابراز علاقه کرده و ظاهرا خیلی منو میخواد و میگه عاشقه! منم تا الان سرم تو درس و مشق و کارای خودم بوده و اینجور روابط رو نداشتم و خوشمم نمیاد. راستش با اصرار مادرم و دوستم یه مدت کمی باهاش آشنا شدم فهمیدم که در کل به هم می خوریم. فقط 3 تا مساله هست که منو نگران می کنه و به همین دلایلم ردش کردم. ضمنا اینو هم بگم اقدام عملی هم از طرف اون نشده و منم گذاشتمش به حساب اینکه واقعا نمی خواسته و بهانه آورده و فقط حرف زد تا عمل. اینم مزید بر علت شد برای رد کردنم. 3 تا مشکلم اینه: 1- خانواده هامونو طوری که شناختم به هم می خورن ولی اونا خیلی مذهبی تر و مقیدترند. ما هم خانواده ساده و مقیدی داریم اما من حس می کنم شاید اونها متعصب تر باشن و از این مورد ترسیدم. چون من خودم آدم ساده ای هستم و اون ازم چادر میخواست. خانواده اونا زناشون همه چادرین حتی زنای محله شون طبق گفته خودش. ولی من هیچوقت چادر نپوشیدم. می ترسم پسره و خانوادش خیلی متعصب باشن و دخالت کنن توی زندگیمون. 2- اون میخواست پیش پدر و مادرش زندگی کنه وازشون مراقبت کنه در صورتیکه خودش خونه داره. اما من واقعا میخوام مستقل باشم. 3- اون 25 سالشه یعنی دقیقا 4 سال و 5 ماه ازم کوچکتره ولی اصلا معلوم نیست و به نظر ازم چند سالی بزرگتر میاد! ضمنا اون بچه آخره و من بچه اولم. ترسیدم اون شخصیت وابسته ای داشته باشه در صورتیکه من بچه اولم و شخصیت مستقل و محکمی دارم. این سه تا دلیل باعث شد ردش کنم ولی میدونم بازم میاد! حالا نظر شما چیه؟ من چیکار کنم بهتره؟ چون من با این سه تا مساله ای که عنوان کردم مشکل دارم و واقعا می ترسم. اینم بگم تا جایی که شناختمش پسره خیلی خوب، کاری، نجیب و محترمیه و ندیدم مثل پسرای هم سن و سالش رفتار کنه. به نظر پخته تر و کاری ترم میاد. علاوه بر تدریس در دانشگاه خودش شخصا کشاورزی هم می کنه و کارهای مزرعه رو راه میندازه. خودم با اختلاف سن مشکل چندانی نداشتم چون من اخلاقم هم به سنم نمی خوره و بهتره بگم فقط عدد سنم بالاست! ولی من از دخالت خانواده اش و اینکه این پسره استقلال شخصیتی و ... نداشته باشه می ترسم. و راستش نمی تونم با زندگی خودم بازی کنم!
پاسخ

پاسخ: ازدواج یک قرارداده؛ یک داد و ستده و مثل هر معامله دیگه ای، ریسک داره. یعنی شما همیشه و هرچقدر درباره اون احتیاط به خرج بدین و تحقیق کنین و فکر کنین و بعد تصمیم بگیرین، نهایتا درصد ریسک رو پایین آوردین، اما به صفر نرسوندین. در ازدواج، مساله مهم احتمالاته. هیچ کس هیچ پیش بینی قطعی ای نمی تونه داشته باشه و همه تلاش های ما و مشاوره های قبل از ازدواج هم برای اینه که «احتمال» بروز مشکل رو در آینده کم کنیم. اما چرا این مقدمه رو که فکر می کنم برای شما واضح بود و عرض کردم؟ برای اینکه این نتیجه رو بگیرم:
شما سه نگرانی ذکر کردین که هر سه اونها به نظر من نگرانی های بجایی هستن. البته یکی از اونها رو از همه کمرنگ تر فرض کردین، که من برعکس شما، فکر می کنم اون از همه پررنگ تره. اینکه خواستگار شما از شما بیشتر از 4 سال کوچکتره، یک «ریسک» جدی برای ازدواج شما محسوب میشه. مساله فقط این نیست که الان شما از سنتون کوچک تر نشون میدین و ایشون بزرگتر و از نظر ظاهر با هم تناسب دارین. مساله اینه که به عنوان یک اصل، «احتمال» بروز مشکلات آینده در ازدواج آقایی که با خانوم چند سال مسن تر از خودش ازدواج می کنه، خیلی بیشتره. یعنی درصد شکست ازدواج، در این ازدواج ها، بالاتره از درصد شکست در ازدواج هایی که مرد از زن بزرگتره. دلایل زیادی برای این مساله وجود داره که اینجا فرصت بیانش نیست. باز هم تاکید می کنم که اینجا بحث احتمالات مطرحه. ممکنه خیلی ها هم باشن که با همین شرایط زندگی خوبی دارن. همون طور که ممکنه خیلی عروس ها باشن که تو خونه مادرشوهر زندگی می کنن و زندگی خوبی دارن. یا ممکنه خیلی زن و شوهرها باشن که خانواده هاشون با هم تناسب فرهنگی ندارن اما زندگی خوبی دارن. همه اینها هست. اما فراموش نکنیم که بحث ازدواج، بحث احتمالاته و وقتی چند عامل هست که رو پیش آگهی ازدواج تاثیر منفی میذاره، نمیشه جمع این احتمالات رو نادیده گرفت.
واقعیت اینه که من در مورد نگرانی های اول و دوم شما می تونستم توصیه هایی داشته باشم برای اینکه بتونین با شناخت و گفتگوی بیشتر، اونها رو برطرف کنین. اما در مورد مساله سوم کاری نمیشه کرد. به همین خاطر در مجموع فکر می کنم شما تصمیم عاقلانه ای گرفتین.

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...