همسرم به من خرجی نمیدهد

با سلام. من 12 مهر ماه 1393 عقد دائم کردم و مهریه من 110 سکه تمام هستش و همون اول هم شرط من این بود که ادامه تحصیل بدم. همسر بنده از زمان عقد تا به الان هیچ پولی به من نداده (البته ما هنوز زیریک سقف نرفتیم) و هدایایی را که برای من میخرد شامل همه چیز نیستند و بسیاری از نیازهای مرا در حال حاضر پدرم فراهم میکند من درشهر خودم دانشجوی کارشناسی هستم و در یک دانشگاه دولتی درس میخوانم ولی شوهرم با درس خواندن من مخالف است و همسرم در پایان دعوا و بحث هایی که بین ما پیش میاید در آخر هر بحث همه مسائل را به درس خواندن من ربط میدهد و میگوید دیگر حق نداری به دانشگاه بروی و باید انصراف بدهی و یکبار هم که خیلی اصرار کردم که دلیل مخالفتش برای درس خواندن من را بگوید گفت هزینه رفت و آمد (کرایه تاکسی ) دارد و همینطور هزینه ی کتاب. درحالی تا به الان یک تومن نقدی به من نداده بابت دانشگاهم و همینطور بابت هر چیز دیگری و در خریدن لباس و چیزایی که لازم دارم یک سریشو تهیه میکنه البته با غر غر و بقیشم با پررویی میگه برو با مامان و بابات بگیر ولی مدام به من میگه میخوام چک کنم چیزی از جهازت کم نباشه من پیش خونوادم و فامیلام آبرو دارم و باید همه چی بگیری الانم که جدیدا یارانمونو جدا کرده و میگه میریزم برا بیمه و هر بار که بهش راجع به مسائلی که بالا عرض کردم تذکر میدم میگه پشیمون شدی از ازدواج با من و یک بار هم گفتش که برو درخواست طلاق بده ( ما از همون اوایل عقد رابطه ی جنسی داشتیم )البته همسرم زمان عقد ترم 2 ارشد بود و مادر شوهرم به من گفته بودن که حقوق داره حالا یه وقتایی کم و یه وقتایی زیاد (تعمیر کامپیوتر) و قراره که به زودی حکم استخدامش بیاد و استخدامش قطعیه و اگر خیلی طول بکشه 7 ماه دیگه حتما استخدام میشه و من برای خریدم با پدر و مادر و 2 تا خواهراش رفتم اولین بار و بعد از اینکه اعتراض کردم یه بار دو تایی رفتیم و بار دوم ما دونفر و مادر و خواهراش و همش میگفت که تو خیلی خودتو دست بالا میگیری سطحتو بیار پایین تو مگه کی هستی که بخوایی همچین لباسایی رو بپوشی در حالی که من تک دخترم و خونوادم هرچی خواستم برام تهیه کردن و میگه خواهرای من هر 2 سال یه بار مانتو میخرن تو میخوایی سالی 2 بار مانتو بخری و خونوادش خیلی با من سرد شدن و من هر 2 ماه یه بار یا ماهی 1 بار میرم خونشون و خیلی خشک با من برخورد میکنن در حالی که خودش هر روز خونه ماست و بعد شام میره خونه خودشون. مدام به من میگه تو مغروری به خاطر همین خونوادم با تو سرد برخورد میکنن البته اونطور که از اقوامشون شنیدم مثل اینکه پدرشوهرم خسیسه و دوست نداره خیلی با کسی رفت و آمد داشته باشه و پس انداز خوبیم داره رفتارای همسرم و خونوادش باعث بحثای زیادی بین من و همسرم میشه و همسرم 2 ماهی میشه که بعد از هر بار بحثمون میگه کارای زنایی مثل تو باعث میشه که ما مردا سمت زن دیگه ای کشیده شیم(خلاصه تو هرچیزی که ما بخواهیم فراهم کنیم من میشم یه دختر پولدار که باباش همه چیزو مثل جهیزیه داماد و خریداشو هدیه رو باید طوری بخره که بهترین باشه و همش میگه من پیش خونوادم آبرو دارم ولی وقتی که میخواد برا من خرج کنه میگه تو باید توقعاتتو پایین بیاری و من بیشتر از این نمیتونم هزینه کنم در حالی که هزینه کردنشون برای عروس مثل خانواده هایی که واقعا مشکل مالی دارنو اهمیت زیادی نمیدن ) و اینرو هم بگم که فرزند اول خونوادست و 2 خواهر و 2 برادر داره که همشون مجردن و همسرم خیلی به حرف مادر شوهرم گوش میده و میتونم بگم بدون اجازه اون آب نمیخوره و ازش میترسه و به منم میگه مادرم میتونه هر دستوری به من بده و شوهرم باید بگه چشم و همه اتفاقاتی هم که میفته و بحثایی که بین منو همسرم پیش میاد رو در اولین فرصت برای مادر شوهرم مطرح میکنه و همیشه هم وسط صحبتاش میگه (جهیزیه و هدیه خریدن برای من وظیفه تو و خونوادت هست و باید سنگ تمومو بزارین و توی گرفتن مراسم عروسی و طلا و خرید و هدیه برای عروس میگه خونواده من وظیفشون نیست و لطف میکنن و باید ساده بگیرن) من دیگه واقعا نمیدونم چی کار باید بکنم تو رو خدا راهنمایی کنین