با مخالفت پدرانمان برای ازدواج چه کنیم؟

پرسش : در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم. از نظر شخصیتی، خودم اعتراف می کنم که هیچ وقت شخصیتم رشد نیافته و همیشه در ترس و انزوا و اطاعت بی چون و چرا از خانواده ام بزرگ شدم. مدت یک سال است با پسری از دانشگاه آشنا هستم که هم خودش هم خانواده اش از نظر مذهبی اصلا شبیه به من و خانواده ام نیست (فقط مذهب) هرکسی که خود این آقا رو میشناسه میگه مثل معروف یک مسلمان هست آن هم ارمنیست درمورد ایشون کاملا صدق می کنه. و البته من خودم هم به این نتیجه رسیدم. (در مورد سایر اعضای خانواده نمیتونم چنین نظری بدم) سال گذشته بعد از اینکه 2 ماه از آشنایی ما می گذشت همراه با خانواده به خواستگاری ام آمد ولی بدلیل متعصب بودن خانواده ام پس از بار اول بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی ای در رابطه با خود شخص و خانواده اش به آنها جواب رد داده شد. البته مقداری کدورت هم در همان جلسه اول پیش آمد مثل اینکه پدرم در مورد نماز و ... ازش سوال کرد و پدرش در جواب گفت که نماز خوان هایی دیدم که پسر من به آنها شرف دارد و... (با توجه به اینکه هنوز دوماه گذشته بود و در این مدت فهمیده بودم ارزش و احترام زیادی برای خانوادش قایله ترسیدم که اون جا بزنه یا خانوادش اونو از وصلت با خانواده ی ما منصرف کنند و وقتی پدرم به من گفت یا من یا اون، پدرم رو انتخاب کردم) ولی نتونستم با این مسئله کنار بیام و اصرار های این آقا رو برای تلاش مجدد پذیرفتم. در مدت این یکسال به دلایل مختلف خواستگاری مجدد به تعویق افتاد ولی حالا دوباره باب آن باز شده. خود این آقا به من می گه که خانوادش با تصمیماتش مخالفتی نمی کنند. مادر و خواهر و برادرش کاملا موافقند ولی پدرش بابت کدورت سال گذشته زیاد روی خوش نشون نداده و رضایت اینکه پسرش با من ازدواج کنه رو منوط به رفتار خوب ما میدونه. از طرفی مادر من بشدت به من و انتخاب من بی اعتماده و گمان می کنه این آقا مرا بازیچه قرار داده و تصور من در مورد اینکه به زودی مادرش مجددا تماس می گیره اشتباهه. حرف های مادرم به شدت مرا آزرده خاطر می کنه. البته با توجه به مطالبی که از شخص مقابلم شنیدم میدونم که خانواده اون هم مثل خانواده من نگران این هستند که پسرشون در خانواده ما به وضعیت بدی دچار بشه... می دونم نتیجه ای که اگر خانواده هامون مارو همراهی کنند خواهیم گرفت نتیجه خوبی خواهد بود چون مدت ها بررسی کردیم ولی مادر من هیچ گونه سازشی نشون نمیده. نگران هستم که تماس مجدد خانواده اونها با سردی مادرم به نتیجه نرسه. در صورتی که بارها با مادرم صحبت کردم و به اون گفتم که نگرانی او به برخورد ما و رفتار خوب یا بد اونها با من، نتیجه اعمال خودمون با اونها و پسرشون خواهد بود ولی فکر می کنم مادرم باز هم سردی خواهد کرد. همه این نگرانی ها در مورد مادرم را اضافه کنید به این موضوع که حالا بعد از یک سال به شدت نگران باز خورد های پدرانمون هستیم و مخالفت پدر شخص مقابلم با ازدواج ما و اینکه چه بر سرمون خواهد امد ...
پاسخ

پاسخ: دو نکته : 1- به نظر این طور میاد که شما برای اینکه این ازدواج سر بگیره باید هزینه مهمی رو پرداخت کنین و اون فاصله گرفتن از خانواده خودتونه. به این بیشتر فکر کنین. یک جمله کلیدی تو حرف های پدر شما بوده که حتی اگه بعدها راضی به این ازدواج بشه، بازهم فراموش نشدنیه. «پدرم به من گفت یا من یا اون» و این یعنی ساده انگارانه است اگر فرض کنین بعد از ازدواج همسر آینده شما رابطه خوب و نزدیکی با خانواده شما خواهد داشت.
2- به هرحال شما تو یک خانواده سنتی زندگی می کنین و بدون رضایت خانواده نمی تونین ازدواج کنین. ممکنه تلاش های شما اثربخش باشه و خانواده راضی بشن، ممکنه هم نه. به خدا توکل کنین و اگه ماجرا اون جوری که دلتون می خواست پیش نرفت، یقین داشته باشین که حکمتی داره. البته شما باید تلاش کنین و تو این راه هم خیلی مراقب باشین که به خانواده تون بی احترامی نشه؛ چه از طرف خودتون و چه از طرف خواستگار یا خانواده ایشون. شما حتی بعد از ازدواج، دختر همین خانواده این. قرار نیست موقع جلو رفتن، پل های پشت سرتون رو خراب کنین.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...