تاثیر و نفوذ کلمات را در زندگی دست کم نگیرید، واج ها و آواهای به ظاهر ساده و خنده دار می تواند مثل ریشترهای زلزله زندگی آرام و عاشقانه شما را زیرو رو کند و خساراتی جبران ناپذیر به جای بگذارید ،زلزله ای که گذشته و آینده شما را هم می لرزاند

تحریریه نوعروس / زینب قهاری : زندگی زناشویی و روابط زن و شوهر ها در طول تاریخ و فرهنگ خانواده دستخوش دگرگونی و تغییر شده است،با تغییر نقش زن در جامعه و حضور او در فعالیت های اجتماعی و تصمیم گیری های سیاسی و تمایل روز افزون زنان به یادگیری و تحصیلات باعث شده است که مردها هم افکار سخت گیرانه و مردسالارانه خود را کنار بگذارند و به شناخت بیشتر روحیات همسرانشان بپردازید تا زندگی آرام تری را تجربه کنند.
در این مبحث به نفوذ کلمات و قدرت ساماندهی و ویرانگری آن بر زندگی زناشویی میپردازیم،شوخی های به ظاهر ساده ما گاهی می تواند دلی را بشکند و بهترین لحظه های زندگیمان را بگیرد،لحظه هایی که به هیچ وجه قیمتی بر نمیگرد .
در اینجا بیشتر روی صحبتمان با آقایون است که متاسفانه کمتر به قدرت حرفهایشان روی زندگی و همسرشان واقف هستند.

پیش اون یکی بودم
مشغله های کاری یا اتفاقات روزانه باعث شده که دیر وقت به منزل برسید و می خواهید با شوخی و خنده فضای خانه را شاد کنید و دل همسرتان را به دست بیاورید؟ تا جایی که جواب سوال همسرتان را مبنی بر اینکه” کجا بودی ؟ چرا دیر اومدی ؟” را با خنده و شوخی پاسخ میدهید که "پیش اون یکی بودم " ،شاید در اوایل ازدواج پاسخ این سوال فقط لبخندهمسرتان باشد اما رفته رفته و با گذشت زمان و عادی شدن بعضی مسایل زندگی زناشویی زمینه هایی برای دلخوری و عدم اعتماد پیدا می شود،دلخوری های کوچک که اگر به آن توجه نشود و در زمان و مکان های مختلف تکرار شود به نفرت و خشم تبدیل می شود ؛ خشمی که زمینه را برای شکاکیت و از بین رفتن اعتماد بین همسران مهیا می کند.
حواسمان باشد که شوخی های نسنجیده اعتماد را از خانه مان ندزدد.
   
برو خونه بابات

همسرتان در آشپزخانه در حین تدارک شام با شور و هیجان زیادی اتفاقی که امروز در ساختمان افتاده است را برایتان تعریف می کند که شما برای اینکه اورا کمی اذیت کنید و بخندید با صدایی کمی بلندتر از حد عادی و با لحنی شبیه پدربزرگهایتان اورا مخاطب قرار میدهید و می گویید : ضعیفه سرت به کار خودت باشه ،غذات نسوزونی،که باید بری خونه بابات……
سرتان را بچرخانید ،با چه صحنه ای روبه رو می شوید ؟ شما که شوخی کردید پس چرا ناراحت شده و چهره در هم کشیده ؟
ما برای شوخی کردن و خندیدن بیشتر باید مواظب حرف هاو کلماتمان باشیم، چون موقع عصبانیت کسی حرفها را جدی نمی گیرد.تغییر فرهنگی و جابه حایی نقش ها در خانواده و اجتماع،باعث شد مردسالاری جای خود را با مشورت و خانواده محوری عوض کند،پس حرف هایی که بی احترامی به شخصیت زن و تاثیر او بر زندگی است به شوخی هم نباید زده شود.

همسری که با عشق در آشپزخانه مشغول غذا درست کردن است در صورتیکه می توانست کنار شما بنشیند و با هم فیلم ببینید یا در شبکه های اجتماعی با دوستانش سرگرم باشد و وقت بگذراند،شایسته لحن تند و برخورد سردو بی تفاوت نیست حتی به شوخی .شاید پدر یا پدربزرگتان با همسرانشان با این کلمات و لحن صحبت می کردند و نه تنها دلخوری پیش نمی آمد بلکه احترام بیشتری هم می دیدند ،اما با تغییر نقش زن ها و پذیرفتن نفش کارمند ، مهندس ، دکتر و هنرمند و بسیاری از شغل های تاثیر گذار و کلیدی در کنار وظیفه اصلی شان یعنی همسری و مادری و مطرح شدن بحث تساوی و برابری زن و مرد این کلمات و برخوردها جای خود را به محبت ،دوستی ،درد و دل کردن و همراهی همسران در تمام مواقع داده است تا زن و شوهر روابطی پایدار بر اساس احترام و درک متقابل داشته باشند.


طلاقت می دم !
دوران قاعدگی، همسر شما را چند روزی از نظر جسمی و روحی ضعیف و به هم ریخته می کند،درست است که شما در بیرون از خانه مشکلات فراوانی دارید و مسایل مالی در ماههای اول ازدواج شما را درگیر خود کرده است ،اما همسرتان نیاز دارد در این روزها بیشتر به او توجه کنید و به اصطلاح” نازش را بکشید”.اما گاهی خستگی و عصبانیت نا به جا اجازه نمی دهد به همسرتان نزدیک شوید بلکه برعکس او را از خود می رنجانید و تصویری ناخوشایند از خود و احساساتتان در ذهن او ایجاد می کنید.
تصور کنید که خسته به منزل رسیده اید و میبینید همسرتان رنگ پریده و بی حال زیر پتو دراز کشیده و حتی توان ندارد برای خوش آمد گوییتان بایستد چون درد به او اجازه نمی دهد.حالا بهترین رفتار از سمت شما چه رفتاریست ؟
برای چند ساعتی هم که شده خستگی و مشکلات را فراموش کنید و با محبت برایش چای و غذاهای مقوی بیاورید و از او پذیرایی کنید یا اصلا شام درست کنید ،سعی کنید به او بفهمانید که وجودش برای شما ارزش دارد و حتی اگر بیمار باشد و نتواند کاری کند شما هستید و اورا تنها نمی گذارید.
اما اگر خستگی به شما اجازه ندهد که تصمیم درست را بگیرید و یک لحظه به این فکر کنید که اگر قرار باشد هر ماه چند روز با همین صحنه رو به رو شوید که زندگیتان تعطیل می شود و یک لحظه با لحنی دلخور و عصبی به او می گویید : خانم بلند شو،چیزی نیست که ،بی حال نباش ،من خیلی خستم حوصله مریضی و ناراحتی تو رو ندارما ،همسرتون که خودش هم از این شرایط ناراحت است سعی میکند به شما بفهماند که فقط این یکی دو روز یه کم بی حال است و زود خوب میشود ،اما شمایی که در دام عصبانیت افتاده اید با لحنی بلندتر به او میگویید دو روز در ماه یعنی همش مریضی ،اگر میخوای طلاقت بدم برو پیش مامانت همش استراحت کن ….
!!! شاید صدای گریه اش را بشوید ،شاید هم تمام توانش را جمع کند و از جایش بلند شود ،شاید شما بلافاصله متوجه شوید که چه حرف نامربوط و غیر منطقی ای زده اید و پشیمان شوید یا سالها بعد با پشت سر گذاشتن اتفاقات بزرگ و کوچک زندگی بفهمید ،حرفهای آن شبتان چه آتشی به دل همسر و جان زندگیتان انداخت و هر چه تلاش کردید نتوانستید اثر آن ناراحتی را از زندگیتان حذف کنید.
نکته ای کان جست ناگه از زبان     همچو تیری دان که جست آن از کمان
همسرتان سالهای سال، هر ماه با این سیستم طبیعی زنانه اش درگیر است،او درد و ضعف جسمانی و کلافگی ها را تحمل میکند تا به چرخه بقای بشریت کمک کند ، امانمی تواند با احساسات جریحه دار شده اش،کلافگی و عصبانیت های ناخودآگاهش تنها بجنگد و زندگی را گرم نگه دارد،او احتیاج به مردی قوی و با احساس دارد که درروزهای بیماری و سختی کنارش باشد تا بتواند سرحال و با انرژی بیماری را پشت سر بگذارد و چراغ خانه تان همیشه گرم و روشن باشد.

کلمات تیری هستند که بی صدا جان عزیزانمان را میگیرند،به هوش باشیم.

###