دلایل پایان دوره آشنایی

پرسش : 23 ساله هستم با مردی 28 ساله آشنا شدم. من چند بار با مامانم رفتم کلنیک و اونجا همدیگر رو دیدیم از نگاهشون و طرز برخوردشون کاملا متوجه شدم که علاقه‌ای دارند و با هم دوست شدیم. از این آشنایی یک ماهی گذشت البته تماس فیزیکی نداشتیم من چند بار ازش سوال کردم و اون گفت که منو دوست داره و به نظراتم خیلی احترام می‌ذاشت‌. رابطمون خیلی خوب بود دقیقا از عصر روز چهارشنبه ماه پیش همه چیز زیر و رو شد انگار که جادو شده باشه! بعد من خیلی زنگ زدم ولی همش میگه به من گیرنده و من دوست دختر نمی‌خوام در حالی که خودش شماره داد، خودش پیش قدم شد، خودش جلو اومد و من فقط نظاره‌گر بودم. من دختر هدفمندی هستم دقیقا میدونم چی میخوام و هیچوقت بیگدار به آب نمیزنم؛ کار خوب، موقعیت خوب، خانواده خوب و چهره خوبی دارم و دوس دارم همسر آینده‌ام از لحاظ موقعیت و تحصیلات از من بالاتر باشه این معیار ازدواج و این اولویت اولمه . من جذب اخلاق خیلی خوب و فروتن ایشون شدم و همچنین از شغلشون خوشم میومد در حالی که الان فقط یه رزیدنت هستش و سربازی هم نرفته. ما درباره ازدواج هنوز حرفی نزده بودیم داشتیم مثلا دوره آشنایمونو میگذروندیم .الان یک ماه هست که رفته و من هم عوض شدم یه ادم تهی بی هدف نهایتا به پوچ گرایی رسیدم احساس شکست و اضطراب دارم اصلا وضعیت روحی و فیزیکی خوبی ندارم. راهنمایی کنید.
پاسخ

پاسخ: دوستی برای دوستی؛ یا دوستی برای ازدواج؛ این دو کاملا تعریف‌های مجزایی دارن، اما ظاهرا تو ذهن شما این تفکیک وجود نداره و همین هم باعث مشکل شده. از نظر شما، اون رابطه باید پیش می‌رفت و بعد هم به جایی می‌رسید که ایشون از شما خواستگاری می‌کرد. درسته؟

شما خودتون گفتین که آدم هدفمندی هستین. اما حواستون نیست که این فقط شما نیستین که تصمیم می‌گیرین در مورد یک رابطه. و اینکه هنوز حرفی از ازدواج نزده بودین هم دلیل بر هیچ چیزی نیست. شما فکر می‌کنین چون حرفی از ازدواج نبوده پس این رابطه در حد دوستی بوده؛ اما این طور نیست. ممکنه شکل ظاهری این دو یکی باشه، اما وقتی هدفی که تو ذهن آدمها هست فرق داشته باشه، تعریف و شرایط رابطه‌ها هم عوض میشه.
اجازه بدین من حدسمو بگم. قسم نمیخورم که این طور بوده اما سناریوی محتمل اینه.
اون آقا وقتی روز اول شما رو دیده احساس کرده ممکنه بتونه با شما به رابطه‌ای که میخواد برسه. این رابطه البته از نظر ایشون یه رابطه جدی و درازمدت نبوده. یه جور «فان» بوده. شما اما تعریفتون از رابطه یه چیز دیگه بوده و هست. ایشون تو روزهای اول طبیعتا تلاش کرده دل شما رو به دست بیاره و در عین حال شما رو ارزیابی کنه. به نظرم ایشون انقدر باهوش بوده که بعد از مدتی بفهمه شما این رابطه رو یک «فان» نمی‌بینین و براتون جدی تر از این حرفهاست. در نتیجه، نخواسته که ادامه بده. توضیحی هم که داده به نظرم به اندازه کافی صادقانه هست. ایشون میگه دوست دختر نمی‌خواد و یعنی یک رابطه جدی درازمدت نمی‌خواد. دقیقا نقطه مقابل شما.
با این اوصاف توصیه من اینه که این رابطه رو تموم شده تلقی کنین و حواستون باشه به اینکه حتی اگر ایشون دوباره به سمت شما بیاد چی تو ذهنشه و با اون چیزی که تو ذهن شماست چقدر متفاوته.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...